دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
محمل‌سوار

ای مدینه! نوبت غم آمدت

تا قیامت سوگ ماتم بایدت

 

یا رسول‌اللَّه! برآور سر ز خاک

نی، فرود آ از فراز عرش پاک

 

آهنگ رحیل

 

چون ز یثرب کرد، آن شاه جلیل

سوی شهر مکّه، آهنگ رحیل

 

در دل شب با دلی پُر داغ و درد

عزم تودیع رسول‌‌الله کرد

روشنی دیده

در دل شب رفت فرزند بتول

با دلی پُردرد در روضه‌یْ رسول

 

از جفای روزگار فتنه‌جو

گریه بگْرفتش همی راه گلو:

 

راه سفر

 

 آهی کشید و تربت او را به بر گرفت

از آه شه به خرمن هستی، شرر گرفت

 

از بس که خون گریست، جگر‌گوشۀ رسول

منزل‌‌گه بتول، به خون جگر گرفت

 

السّلام علی ساکن کربلا

        

از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود

کربلا را در حقیقت کربلا خواهم نمود

 

از جوار جدّ و مادر، از دیار خویشتن

رو به سوی نینوا با صد نوا خواهم نمود

بار سفر بستی، مدینه شعله‌ور شد

پنهان ز خواهر می‌کنی چشم ترت را

شاید ندیدی اشک‌های خواهرت را

 

بار سفر بستی، مدینه شعله‌ور شد

در یاد دارم آن نگاه آخرت را

 

ام البنین روی سرت قرآن گرفته

تا پر کند یک بار جای مادرت را

آب پشت سرشان امّ بنین می‌ریزد

وقت پرواز رسیده، پر خود را برداشت

زودتر از همه آب‌آور خود را برداشت

 

مشک‌ها را که علمدار روی ناقه گذاشت

یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت

 

بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند

بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×