دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
پس حسین دگر به ذاتی تو

ای لسانت لسان پیغمبر

وی بیانت بیان پیغمبر

 

ای زمانت شبیه رستاخیز

در دهانت زبان پیغمبر

تجلیل چشم گریه کنان شهید عشق

وقتی تو از سفر برسی عید می‌شود

دنیا دوباره صاحب خورشید می‌شود

 

چشمان روشنت که طلوعی دوباره کرد

دل‌ها پر از تجلّی توحید می‌شود

قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین

دمی که سیر وجودم الی السما می‌شد

تمام صفحۀ شعرم پر از خدا می‌شد

 

گمان کنم خبر از یار می‌رسد امشب

که باب فیض الهی به سینه وا می‌شد

مدح امام زمان (عج)
در روضه احتمال حضورت قوی‌تر است

هر شب یتیم توست دل جمکرانی‌ام  جانم به لب رسیده بیا یار جانی‌ام

 

 از بادها نشانی‌تان را گرفته‌ام  عمری است عاجزانه پی آن نشانی‌ام

ای کاش با تو راهی کرب و بلا شدن

 

ابر کرم که نم‌نم باران درست کرد

از این کویر خشک، گلستان درست کرد

 

دل را تجلّیات خداوندی سحر

خانه‌خراب زلف پریشان درست کرد

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

ای قبلۀ نمازگذاران آسمان 

ای خلق عالمت به سر سفره میهمان 

 هجر تو کرده قامت اسلام را کمان 

 

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان 

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

صدا صدای اذان است دل به دریا زن

هوا هوای جنان است دل به دریا زن

 

نسیم حق چه وزان است دل به دریا زن

زمان شستن جان است دل به دریا زن

 

بزن دلت تو به دریا که شاه جان آمد

امیر عشق و وفا، صاحب الزمان آمد

پرچم ثاراللَّهی گیرد به دوش

مرغ جانم در قفس پرواز کرد

از خودیّت تا خدا پرواز کرد

 

خنده، زن، تقدیس کن، تکبیر گو

آشیان بگرفت در آغوش هو

به مناسبت نیمۀ شعبان
از شب میلاد گوید یا لثارات الحسین

سامره امشب ز شب‌های دگر زیباتری

در جلال و در شرف امّ القرای دیگری

 

سر به سر لبریز از عطر گل پیغمبری

جنّه الفردوس یا باغ محمّد پروری

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
خرابه بود و سحر بود و دختر بابا

همیشه رهسپرم سوی جادۀ خورشید

منم مسافر پای پیادۀ خورشید

 

چه فرق می‌کند از پشت ابر هم باشد

به طالبش برسد استفادۀ خورشید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×