دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مدح حضرت عباس (ع)
با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می‌کند

حتی ردیف و قافیه را مست می‌کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می‌کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می‌کند

کوتاه سروده
سخت است

غم بی‌یاوری یارب چه سخت است

برای حضرت زینب چه سخت است

 

بدون دست، با چشمان زخمی

فرو افتادن از مرکب چه سخت است

شد اگر فتنۀ صد تیغ به پا، دست دهد

چه وداعی است، که باید به بلا دست دهد

می‌دود تیغ، که با خون خدا دست دهد

 

خیمه جان حوصله کن، تشنگی‌ات خواهد ریخت

به دل کودک اگر حال دعا دست دهد

 

در فرودست، مَهِ مشک به دستی انگار

رفته تا آب، به طفلان فرا دست دهد

کوتاه سروده
به یاد دست‌های با وفایت

فرات از کام خشک­ت شرمناک است

ز  داغت آتشی در جان خاک است

 

به یاد دست‌های با وفایت

گریبان دوبیتی چاک چاک است

نون و القلم

مدح مولای ادب آغاز شد

باب عشق باغ رضوان باز شد

 

بوفضایل ساقی جان‌های مست

مهر او تکلیف بر هر آنچه هست

مدح حضرت عباس (ع)
مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه

کار دارند عاشقان با شب

بهترین فرصت تمنا شب

 

مزد امشب نماز فردا شب

من مناجات مى‌کنم با شب

 

دعا کن حرم آیم و بر نگردم

خدا جلوه دارد به پیشانی تو

فدای مناجات پنهانی تو

 

شبِ روشنِ کوچه‌های مدینه است

پُر از ریسه‌های چراغانی تو

به سمت هدف

رگ‌های غیرت علوی در تب قیام

باید به قلب فاجعه زد تیغ انتقام

 

آشوب درد و داغ عطش سوخت باغ را

من باشم و حرم نبرد جرعه‌ای به کام؟!

 

آب با آتش تبانی می‌کند

چشم‌هایت روضه خوانی می‌کند

اشک‌ها را ساربانی می‌کند

 

آن افق‌های نگاه زخمی‌ات

کربلا را دشتبانی می‌کند

صبح است ساقیا

داری به یک فرات بدل می‌کنی مرا

مضمون صد شریعه غزل می‌کنی مرا

 

من عمق بی کسی تو را درک می‌کنم

وقتی شبیه مشک بغل می‌کنی مرا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×