دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تیر بلا

هر چه حسن است، همه ذکر حسن می‌گویند

ذکر زیبای تو گل‌ها به چمن می‌گویند

 

بلبلان یکسره در دشت و دمن می‌گویند

همه از حال غریبی به وطن می‌گویند

 

غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است

نه بوی مشک، نه چون بوی نافۀ ختن است

نه بوی یاسمن است این، نه بوی یاس من است

 

نه بوی چادر خاکی، نه عطر آن گودال

بقیع، روضۀ مکشوف کوچه و زدن است

 

سجاده‌اش بر غربت او گریه کرده

از بار داغش پشت پیغمبر شکسته

تنهاترین سردار بی لشگر، شکسته

 

سجاده‌اش بر غربت او گریه کرده

پای غریبی‌اش دل منبر شکسته

 

مثل زینب، بلند گریه کنیم

باید امشب بلند گریه کنیم

مثل زینب، بلند گریه کنیم

 

که مرتب بلند گریه کنیم

سوخت از تب، بلندگریه کنیم

 

همه گفتند که جان‌ها همه قربان حسین

بنویسید مرا: بی سر و سامان حسن

بنویسید: منم تشنۀ احسان حسن

 

حسن در حسنِ حسن، عشق حسن، جان حسن

دل عشاق شکار است به پیکان حسن

 

خون گریه‌

بس کن عزیز تا سحر بیدار، بس کن

کشتی مرا از گریۀ بسیار، بس کن

 

ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی

ای چند شب گریان من، این بار بس کن

 

موج تیر

ای در غمت دو چشم پیمبر گریسته در سوگ جانگداز تو حیدر گریسته

روزی که سوخت جان تو از زهر اشقیاء از التهـــاب سخت تــو، مادر گریسته

 

تا ابد قول بده یاور زینب باشی

معدن درد و غمم یار اگر بگذارد

سینه، این مخزن اسرار اگر بگذارد

 

دوست دارم که در آغوش تو آرام شوم

زهر، این هند جگر خوار اگر بگذارد

 

با خنده زخم بر جگرت می‌گذاشتند

دارم به خاطر حرمت گریه می‌کنم

از شوق سفرۀ کرمت گریه می‌کنم

در روضه‌های محترمت گریه می‌کنم

وقتی برای درد و غمت گریه می‌کنم

از حسن تا کربلا

اخم شیطان باز می‌گردد، تبسم می‌شود

جعده بعد از زهر درگیر توهم می‌شود

 

آتش سَم است، اما پشت درب خانه نه

پشت درب سینه‌ات لبریز هیزم می‌شود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×