دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دریا دلان

پروانه صفت، به نور دمساز شدند

از محبس تن، به فکر پرواز شدند

 

در قحطی آب، دل به دریا چو زدند

خون از سرشان گذشت و آغاز شدند

هیهات بر غفلت

عزم تو اگر نبود، حق رسوا بود

خون تو اگر نه، ننگ پابرجا بود

 

«هیهات» تو گر نبود بر غفلت ما

بیداری ازین خواب گران، رؤیا بود

 

مسلخ خون

در موج بلا، مرکب تسلیم براند

در مسلخ خون، دعای قربانی خواند

 

تا گُل گُلِ خون او به گودال چکید

در رگ رگِ خاک، عشق حق ریشه دواند

جوهر خون

از جلوۀ تو، باطل و حق معنا شد

وز تیغ تو، مرز کفر و دین پیدا شد

 

از جوهرۀ خون تو، در متن غروب

پیروزی عشق، تا ابد امضا شد

آبروداری از عشق

امروز ز عشق آبروداری شد

وز حضرت دوست، پرده‌برداری شد

 

فوّاره صفت، ز حنجر خشک حسین

خون در رگ عشق، تا ابد جاری شد

 

دوباره عاشورا

بگو به ثانیه‌ها لحظه‌ای امان بدهند

دوان دوان نروند و دمی امان بدهند

 

بگو که طعم تمام دقیقه‌ها خون است

که جرعه جرعه زمان را به خوردمان بدهند

قدر غم

ای کاش من هم قدر این غم را بدانم

بعد از شما این راز مبهم را بدانم

 

ای زن تو هم لب باز کن از غصه‌هایت!

شاید دلیل قامت خم را بدانم

بارانِ تشنگی

چنین که آینه به چشمانم می‌خواند؛

فردا

کوتاه سروده
محضر عشق دوست

از بهر ستیز و مرگ آماده شوید

در محضر عشق دوست افتاده شوید

از خون حسین بشنوید این پیغام

در طول زمان همیشه آزاده شوید

داغ سرخ

هر چند نگاه تو مقیّد به رضاست

در باغ دلت عطر بهشت شهداست

 

در سینۀ مجروح تو داغی سرخ از

خورشیدِ به خون نشستۀ کرببلاست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×