دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فریاد از تو

 

اى یزید! این همه بیداد مکن، داد از تو!

 کس ندیده است چو ما این همه بیداد از تو

 

در جهان، خانه‌ی ظلم و ستمت ویران باد!

 ز آن که ویران شده بس خانه‌ی آباد از تو

مقتدا

عالم همه خاک کربلا بایدمان

پیوسته به لب خدا خدا بایدمان

 

تا پاک شود زمین ز ابنای یزید

همواره حسین مقتدا بایدمان

پیشانی عزّت

گر «العطش»ات به گوش افلاک رسید

«هیهات» تو هم به سمع ادراک رسید

 

پیشانی عزّت چو رساندی بر خاک

پشت ستم یزید بر خاک رسید

فتوا نمی‌دهید؟

این را نسیم گفت، شامی که می‌وزید

طوفان شکست خورد، ای شاخه‌های بید!

 

پیچید در غبار، آورد بی سوار

پیغام خویش را، اسبی که می‌وزید

مدیون گریه‌های فراوان زینبم

ایوب دل شکستۀ با آن همه مقام

 شاگرد درس صبر دبستان زینب است

 

 هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!

 این شعله‌های خیمه، گلستان زینب است

انتقام

شاد شد یزید

انتقام کافران جنگ بدر را

از نبیّ مهربان و از خدای آسمان گرفت ...

عروس

لب آن‌چنان بده که چو کس را خبر شود

جان بر سر حسادتش از تن به در شود

 

جا داشت بایزید شود از دمت یزید

یا خیزران ز شهد لبت نی شکر شود

کوتاه سروده
دشمنان قرآن

پدر

قرآن ساکت را

بر نیزه کرد

و پسر

قرآن ناطق را ...

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی‌شود

زین پس کسی به قدر تو لیلا نمی‌شود

 

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی‌شود

کوتاه سروده
دنیا اگر از یزید لبریز شود

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم

گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم

 

دنیا اگر از یزید لبریز شود

ما پشت به سالار شهیدان نکنیم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×