دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد

بانوی صبح هستی و خورشید دیگری

خاتون آب هستی و پاک و مطهری

 

آری به اتنخاب خدا و گواه او

تنها تویی که لایق عشق پیمبری

 

در دامن تو مادر عالم سه ساله شد

شایسته از مقام تو شد شأن مادری

در خانۀ خون خدا آمد خدا را مظهری

امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در می‌زند بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر می‌زند

 

از نغمه در مرغ دل در سینه‌ام پر می‌زند شادی به صد شور و شعف از هر دری سر می‌زند

 

از شوق دل روح الامین شهپر به شهپر می‌زند از عشق اکبر نعرۀ الله اکبر می‌زند

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
گفت پیمبر که اَنَا مِن حسین

ای همۀ کون و مکان مست تو

قوّت و قدرت همه در دست تو

 

ای نَفَسَت آیۀ توحید ما

عزّت و حکمت همه پا بست تو

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
مصطفى شد بوسه چین از حنجر و حلقوم تو

 

من که هستم سائلى بر خوان انعام شما

از ازل شیرین شده کام من از نام شما

 

اینکه من دیوانه باشم آن هم از عشق خدا

بوده در آغاز خلقت حُسن اقدام شما

از آسمان خدا بوی سیب می‌آید

هوای عشق به سر دارم و دلی شیدا

و چشم‌های پر از اشک شوق رو به خدا

 

هوای این دل مجنون چقدر طوفانی است

چقدر شور تلاطم گرفته چون دریا

 

از آسمان خدا بوی سیب می‌آید

که برده هوش تمام اهالی دنیا

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
مزرعۀ سیب

سرود قمری عاشق نوید میلاد است 

 بشیر خوش خبر روز عید میلاد است

 

 نماز شکر اقاقی به سمت قبلۀ نور                                               

 وضو گرفتن مریم ز آب دجلۀ نور

جبریل بال فرش کند پیش پای او

زیباترین پدیدۀ دامان کوثر است

این ماه پاره، روشنی چشم حیدر است

 

در گریه‌اش مغازلۀ ابر و آسمان

در خنده‌اش طراوت جان پیمبر است

 

جبریل بال فرش کند پیش پای او

در التیام زخم، مسیحای دیگر است

سلام ما بر تو و به حیدر صفدرت

در صف پیغمبران، آیت عظمی تویی

پیک خدا زینت مسجد الاقصی تویی

ماه درخشندۀ لیله الاسری تویی

منبع نور رخ حضرت زهرا تویی

 

کعبه تویی دل تویی کعبۀ دل ها تویی

تا انتقام کربلا چیزی نمانده

تازه مسلمانم مسلمانِ محمد

عاشق شدم امشب به قرآنِ محمد

 

معلوم شد سررشتۀ کار دلِ ما

دست ابوذر بود و سلمانِ محمد

از روی تل برای پیمبر سخن بگو

اندوه‌های قلب تو از سرمه رنگ داشت

از زخم، صبح آینه‌ات شام زنگ داشت

 

خون بود لخته لخته به چشم تو می‌نشست

لختی اگر وداع برادر درنگ داشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×