دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ردیف باران

نگاهی تر، دلی غمدیده دارد دو دسته اشک‌های چیده دارد

ردیفش گرچه باران است، اما دوبیتی هم لب خشکیده دارد  

انار سرخ

خورشید مانده بود و نفس‌های آخرش

دنیا غروب می‌کند از نو برابرش

 

عیسی ظهور می‌کند و مرد آب‌ها

درگیر زخم‌های درشت برادرش

بند دوم از ترکیب بند محتشم کاشانی

کشتی شکست خوردۀ طوفان کربلا

در خاک و خون فتاده به میدان کربلا

 

گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

با کاروان نیزه (بند ششم)

 

ای زلف خون فشان توام لیله البرات

وقت نماز شب شده، حی علی الصلات

 

از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند

پشت سرت تمامی‌ ذرات کائنات

مِهر جهان‌تاب

اى نام تو شمع دل محراب! حسین!

 خاک حرمت مِهر جهان‌تاب، حسین!

 

بیش از همه آب‌ها به جان تو سلام!

 اى خالق آب و تشنه‌ی آب! حسین!

 

میعاد

 

آن روز که تشنه رو به میعاد کنم

از تشنگی حسین، فریاد کنم

 

هر روز به خاک قبر من آب زنید

تا باز از آن تشنه‌جگر یاد کنم

خواب آب

خیمه زد، ابر بلا بر خیمه‌ها

باز شد پای عطش در خیمه‌ها

 

ای سپهر! افتد تو را انجم در آب!

کهکشان‌هایت شود یکسر خراب!

 

قحط آب

چرا از دیده اشک غم نبارم، چون سحاب، امشب؟

چگونه ز استراحت ره دهم بر دیده، خواب، امشب؟

 

شنیدستم به دشت کربلا از ظلم اهل کین

بُوَد اندر حریم شاه خوبان، قحط آب، امشب

 

 

مهر فاطمه

در کربلا که موج زند، آب روی آب

از قحط آب گشته به پا های‌وهوی آب

 

در ساحل فرات که خود مَهرِ فاطمه است

دارند کودکان حسین، آرزوی آب

 

گیسوی موج

چون ره نیافتند، شهیدان به سوی آب

زد دست بر سر از غم ایشان، سبوی آب

 

می‌کرد بهر تشنه‌لبان، نوحه در فرات

شد گریه از حباب، گره در گلوی آب

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×