دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خورشید هفتم

کارم کشید چون به تباهی، درست شد این رنگ از شکست سیاهی درست شد

گفتم به خون دل بنویسم پیام را آقا کریم بود، شفاهی درست شد

 

خاطرات تلخ شام

در دو روز زندگی غربت فراوان دیده‌ام

بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده‌ام

 

از غروب روز عاشورای سال شصت و یک

بر دل زهرایی‌ام زخمی نمایان دیده‌ام

زبان حال امام باقر (ع) با حضرت رقیّه (س)

تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه

چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه

 

فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می‌زد

از چند صورت مثل مادر بودی و من نه

ﭘﯽ ﺯﯾـﺎﺭﺕ ﻗﺒـﺮﺵ ﻣـﻠﮏ ﺷـﻮﻧﺪ ﺍﻋـﺰﺍﻡ

ﻫﻼ‌ﻝ ﻣﺎه ﺭﺟﺐ! ﻧـﺎﺯ ﮐﻦ ﺑـﻪ ﻣﺎه ﺗﻤﺎﻡ

ﺯ ﯾﺎﺯﺩه ﻣـﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺳﻼ‌ﻡ

 

ﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺗـﻮ ﻣﯽ‌ﺗـﺎﺑﺪ

ﻓﺮﻭﻍ ﺣﺴﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻝ ﭼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ

 

ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻣﺤـﻤﺪ، ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻋـﻠﯽ

ﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎه، ﭼﻨﯿﻨﺶ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ؟

مرا خوانده حق در حریم رجب

وزیده دوباره نسیم رجب

مرا خوانده حق در حریم رجب

 

دلم را هوایی خوبان نمود

خدای رئوف و رحیم رجب

 

خدایا کمک کن که با لطف تو

شوم بهره‌مند از نعیم رجب

وارث بوی بهشت

عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من

پنجمین خورشید تا گل کرد در شب‌های من

 

آیه‌ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان

روشنی پاشید بر آیینۀ سیمای من

 

فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق

جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من

رأس ساعت سر

کسی که کودکی‌اش رأس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

 

تمام خاطرۀ کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

حریم سینۀ من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

 

زحجله‌گاه لبم خون تازه می‌ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

 

شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من

به یاد خاطره‌هایی دوباره افتاده

یادگاری ز لاله‌های عطش

تو که بر چشم خلق جا داری

نوری و جلوۀ خدا داری

 

نور چشمان حضرت سجاد

ریشه در باغ هل اتی داری

به مناسبت شهادت امام باقر (ع)
غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا

از گلو نالۀ مرغ سحری افتاده

پی آن ناله دل دربدری افتاده

 

پسری دید که از زینِ به زهر آغشته

گوشۀ حجره دوباره پدری افتاده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×