دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نیزار گواه است

از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟

با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند

از هرزه علف‌های فراموش، بپرسید:

با خاطرۀ آن گل بی خار چه کردند؟

ذکر حماسه

دل را به شب خستۀ این قافله بسیار

گرگان همه جمعند، فقط بگذر و بشمار

 

هفتاد و دو آئینه که در سجده شکستند

هر تکه‌شان ذکر خدا گفت به تکرار

همراه قافله

وقتی ز دل یکدله‌ام صد دله می‌رفت

دیدم که دلم همره یک قافله می‌رفت

 

چون پای دلم همسفر قافله می‌شد

از این دل شوریده زبانم گله می‌رفت

سرو قدا، همچو کمان می‌روی

شیرزن قافلۀ اهل بیت

عالمه‌ی عاقلۀ اهل بیت

 

خیز و بیاشوب شب شهر را

پر ز علی کن نفس دهر را

بغض انارینه

آسمان تاب ندارد تب جانکاه تو را

وزمین طاقت یک گریۀ کوتاه تو را

 

خواستی در عطش قافله فریاد کنی

بغض آمد به گلو، بست گلوگاه تو را

یک لرزه بیانداز بر این معجر سبزت

ای آنکه شکستی کمر فاصله‌ها را

بگذاشته‌ای پشت سرت مرحله‌ها را

 

از برکت چشمان مسلمان تو داریم

سوگند به سجادۀ تو نافله‌ها را

 

ای آنکه کشیده است بیابان به بیابان

ردّ قدمت زحمت این آبله‌ها  را

کوتاه سروده
بمیرد حرمله

چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد

نشان سلسله شرمنده‌ام کرد

تو را نه، کاش مَشکَت را نمی‌زد

بمیرد حرمله، شرمنده‌ام کرد

به مناسبت وفات حضرت زینب (س)
ای بغض‌ترین ابر به باران نرسیده

ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه

طوفان بر آشفتۀ آرام وزیده

ای روضه‌ترین شعرغم انگیز حماسه

ای بغض‌ترین ابر به باران نرسیده

احیا کنندۀ کلمات محمدی

موّاج می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم

پرواز می‌شویم و به بالا نمی‌رسیم

 

این بال‌ها شبیه وبالند، ابترند

وقتی به سیر عالم معنا نمی‌رسیم

 

این چشم‌های خیس و تهی دست شاهدند

بی تو به جلوه زار تماشا نمی‌رسیم

به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
به یاد صحنۀ گودال کربلا افتاد

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد

 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد

 

نوشته‌اند برای زیارت زهرا

به سوی مرقد تو رهسپار باید شد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×