دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
انگشتان زلال

نگار من!

گناه انگشتان زلالت

وفای خواهری

بیا در کربلا محشر بیین، کین گستری بنگر

نظر کن در حریم کبریا، غارتگری بنگر

 

فروشنده حسین و، جنس هستی، مشتری یزدان

بیا کالا ببین، بایع نگه کن، مشتری بنگر

 

تفسیر عشق

تفسیر عشق درس الفبای کربلاست

لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست

 

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»

نیل و فرات تشنۀ موسای کربلاست

 

راضی شدی؟

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی، ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

وداع

انگار کسی در نظرت غیرخدا نیست

این مرحله را غیر امام‌الشهدا نیست

 

آئینه‌تر از روی تو خورشید ندیده

این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست

پیدا کرد...

کاروان چون شهود پیدا کرد

به حقیقت ورود پیدا کرد

 

هر کسی رفت در پی سِمَتَش

پس اباالفضل رود پیدا کرد

 

رقیه را نگذارید تا نگاه کند

نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر

چنان عقیق شدم داغدار انگشتر

 

به مشک طعنه زده در میان قحطی آب

خوشا به حال لب آبدار انگشتر

صله

او فاتحِ بدر و آیت خیبری است

خوب و بدِ خلق را خودش مشتری است

 

بردار! که در رکوع یا در گودال

تنها صلۀ تو کوفه، انگشتری است

مطلع فجر خدا سورۀ مریم داری

یک جهان روضه و یک ماه محرم داری

آه، آقای غریبم چقدر غم داری 

 

تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه‌ات

باز هم روضۀ ناخوانده به عالم داری 

به دست شما هست انگشتری

تو آن هفتمین قبلۀ باوری

امام پس از موسی جعفری

 

تو در امتداد علی نازلی

تو رودی و دنبالۀ کوثری

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×