دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
گل‌های سرخ

نی، ناله کرد و باز ترنم، شروع شد

فصل هبوط آدم و گندم، شروع شد

دریای بی کران شهادت، که موج زد

توفان نوح بود و تلاطم شروع شد

کعبه تا کربلا

می‌چکد از حنجری خون پیمبر سرخ‌تر

جاری از شش گوشۀ گودال، خنجر سرخ‌تر

 

آمده روی زمین خورشید خون‌آلوده‌ای

می‌کشد هر لحظه او را خاک در بر، سرخ‌تر

ذوالجناح در آتش

پیش از تو پرسید مسلم: اینجا کسی منتظر نیست؟

گفتند: چشم انتظاریم، امّا کسی منتظر نیست

 

ناگاه شهری از آدم، شد صخره‌هایی که گفتند:

برگرد دریا! که دیگر جز ما کسی منتظر نیست

تکثیر عشق

مشغول رویش بود گل، حتی میان نیزه‌ها

سرگرم اشراق خودش، تنها، میان نیزه‌ها

 

مواج‌تر می‌شد عجب، چشمان طوفانی او

کی دیده‌ای درماندن دریا، میان نیزه‌ها؟

در آسمان دوباره زمین سربلند شد

تا بادهای وحشی صرصر بلند شد

بوی انارهای معطّر بلند شد

 

نیزارهای سوخته جان شور می‌زدند

تا بر فراز نیزۀ خون، سر، بلند شد

 

آیات وحی از لب عطشان شنیدنی است

در آسمان دوباره زمین سربلند شد

تمجید

هر شعر می‌گویم فقط یک مشت تمجید است

در صحت اشعار من بسیار تردید است

 

این بار می‌خواهم روایت واقعی باشد

در هالۀ ابهام، شاعر رو به تهدید است

 

بیفتد...

از چشم‌های بچه‌ها دنیا بیفتد

وقتی که در بستر تنِ بابا بیفتد

 

بابا که بیمار است، بیمار است دختر

بابا نباشد از غذا حتیٰ بیفتد

در باران نیزه

دریا تمام سوز لبش را به آب داد

صحرا به تشنگان، قدح آفتاب داد

 

مردی سوار آب، به دریا سلام کرد

باران نیزه بود که او را جواب داد

نیزه‌ها

عشق، تا گل کرد چون خورشید روی نیزه­‌ها

شانه­‌های آسمان لرزید روی نیزه­‌ها

 

بوی خون پیچید در پس­کوچه­‌های آسمان

ابرهای غصّه تا بارید روی نیزه‌­ها

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند چهارم

زینب به روی نیزه سری دید نوحه‌خوان

در شام کوفیان قمری دید نوحه‌خوان

 

سر را به روی دامن دردانۀ پدر

سر را میان تشت زری دید نوحه‌خوان

 

یاس شکسته، کشتی پهلو گرفته را

در تند باد تازه‌تری دید نوحه‌خوان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×