دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حضرت قاسم بن الحسن

 

پدر، چو ابر بهارى است، بر نهال پسر

که تا وى است، بدو دست‏بُرد دى نرسد

 

بسى نهال که بى‏‌باغبان بریزد برگ

از آن ‌که آب به وقت عطش، به وى نرسد

حضرت عباس

 

شاه معنى چون براندازد نقاب

خانۀ صورت شود از بُن، خراب

 

چیست صورت؟ عشق جان و عشق تن

چیست معنى؟ عشق جانان باختن

حضرت مسلم بن عوسجه و حضرت حبیب بن مظاهر

 

گفتار دل‌کش شه و رفتار دل‌فریب

از کوفه کَند، پاى دل مسلم و حبیب

 

عاشق چو گرم شوق شود، راه عشق را

پوید به پاى جان و نیندیشد از رقیب

 

مثنـوی در ذکرِ وقایعِ جان‌گدازِ عاشورا (عشـق و عقـل)

عشق گفت: ای عاشق کوی وفا!

عقل گفت: ای ره‌روِ کرببلا!

 

عشق گفت: این عرصه، بزمِ ابتلاست

عقل گفتا: نذرِ مهمانش، بلاست

 

 

قصیده مصائبِ نایب منابِ حضرت اباعبدالله الحسین، جناب مسلـم بن عقیـل

چون ز یثرب، زی عراق آمد شهِ مالک‌‌رقاب

گفتی از مشرق در‌آمد، شد به مغرب، آفتاب

 

آفتابِ برجِ دین تا بست، عزمِ کوفه، رخت

خوانْد گردون از نُبی، «حَتّی تَوارَتْ بِالحِجاب»

 

مادر چهار پسر

روایت است که ام الائمّه النجبا

از این جهان فنا رفت سوی دار بقا

 

چو شام گشت سیه، روز در بر حیدر

که چون بزرگ کند کودکان بی‌مادر

به جای مادرش

شنیدم خون ثارالله چون ریخت

شفق هر صبح و شام از دیده خون ریخت

 

حدیث کربلا شد عافیت سوز

فلک ماتم نشین شد هر شب و روز

در سوگ پسر

نشسته مادری در خانه در سوگ پسر گرید

یتیمی در کنار او ز فقدان پدر گرید

 

به یثرب شمع هجران را زند پر همچو پروانه

به یاد شمع رخسار پسر شب تا سحر گرید

با امّ‌البنین در بقیع

دوباره غربت و اندوه آشنای بقیع

غروب و گریه‌ی یک زن به شانه‌های بقیع

 

صدای نوحه می‌آید از آشیانه‌ی باد

گمان کنم که تو باشی غزلسرای بقیع

این روزها

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

یک موج از اشک تو را دریا گرفته

 

در فصل غم، فصل خسوف ماه خونین

خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×