دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هلال زینب

 

کوفیان را دیده از غم، اشک‌بار

اندر آن هنگامه از خرد و کبار

 

بانوی دین دید چون افغانشان

از مصائب، دیده‌ی گریانشان،

فصل ظهور

با هلال ماه غم، هم‌صحبتم

روضه‌خوان فصل آه و غربتم

 

ابرِ بارانی شده چشم ترم

شال غم آورده با خود مادرم

 

اخبار غیب

در یکی منزل چو شاه آمد فرود

در دل شب زینب کبری شنود

 

هاتفی خوانَد به اندوه و کُرَب

این مضامین را به اشعار عرب:

 

اقامت

روز جمعه، سوّم شعبان، نزول

کرد اندر مکّه فرزند رسول

 

شد مقیم کعبه آن مشکات نور

مکّه از نورش شدی «دارالسّرور»

 

آرزوها

 

ای قلم! امشب به یاریّ‌ام شتاب

تا سرایم مدح شه‌بانو، «رباب»

 

آه! ای بانوی عشق‌آموخته!

حاصلت یک روز و یک‌جا سوخته!

بیت‌الاحزان

باز گشتم با غم و محنت، قرین

یادم آمد از غم «امّ‌البنین»

 

شد ز دشت کربلا چون باخبر

«بیت‌الاحزان» در بقیعش شد مقر

 

یا جّدا!

چون «بشیر» از امر زین‌العابدین

وارد شهر مدینه شد غمین

 

بانگ زد: یا اهل یثرب! خاص و عام

بعد از این اندر مدینه «لامُقام»

 

 

هرچه گویم

 

بعد چل روز و چهل منزل فراق

کاروان آمد به شور و اشتیاق

 

خاک این صحرا به محنت آشناست

نام این دشت بلا، کرببلاست

 

اوّل زائر

اوّلین ‌زائر، حسین را جابر است

جان فدای او! که اوّل زائر است

 

کیست جابر؟ زبده‌ی ارباب دین

پیری از اصحاب «خیر‌المرسلین»

 

 

عبور از قبور

 

کاروان سوخته اندر فراق

چون رسیدی بر سر راه عراق

 

گفت «نعمان» با امام مبتلا:

این دو راه یثرب است و کربلا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×