مشخصات شعر

ما کنار پر سجادۀ تو شیعه شدیم

 

سوی مجنون برسانید که لیلایی هست

ما شنیدیم در این شهر که آقایی هست

دور این خانه شلوغ است اگر جایی هست

دردمندیم و دلی خوش که مداوایی هست

 

شب عید است، بیائید حنا بگذاریم

سر به خاک قدم مرد دعا بگذاریم

 

 

تا پدر چشم به چشمان تو احیا دارد

پر گهوارۀ تو روح مسیحا دارد

و حسن خیره به چشمان تو نجوا دارد

نوۀ حضرت زهراست، تماشا دارد

 

جلوۀ نام علی بر تو مبارک بادا

سومین نام علی بر تو مبارک بادا

 

 

فطرسی آمده و از تو پری می‌خواهد

از تو عیسی نفس ناب‌تری می‌خواهد

یوسف از دست تو مژگان تری می‌خواهد

که غبار قدمت، رفتگری می‌خواهد

 

یا کریمیم و سر جادۀ تو شیعه شدیم

ما کنار پر سجادۀ تو شیعه شدیم

 

 

عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد

تازه شاید که سرش بر کف پایت برسد

چشم جبریل اگر سوی عبایت برسد

نه محال است مقامش به گدایت برسد

 

نه فقط پهنۀ افلاک نمک گیر تواند

تو از این کشور و این خاک نمک گیر تواند

 

 

مثل پیراهن یوسف که به کنعان آمد

مثل ابری که سر خاک بیابان آمد

صاحب خانۀ خود جانب ایران آمد

خانۀ مادری‌اش شاه خراسان آمد

 

خاک ما خانۀ تو سایۀ مطلق داری

حق آب و گل و بر گردن ما حق داری

 

 

عشق ایرانی ما کار بنایت با ماست

حوض و فوّاره و ایوان طلایت با ماست

طاق گلدسته، رواق، آینه‌هایت با ماست

خادمی حرم و صحن و سرایت با ماست

 

طرح زیباتری از باغ جنان می‌سازیم

و ضریح نویی با فرشچیان می‌سازیم

 

 

مصلحت بود اگر شیر خدا می‌گشتی

تو علی هستی و شمشیر خدا می‌گشتی

مست از جلوۀ تکبیر خدا می‌گشتی

تکسوار عرب و تیر خدا می‌گشتی

 

بازوی هاشمی‌ات تیغ دو دم گر می‌داشت

کربلا زیر قدم‌هات ترک بر می‌داشت

 

 

رخصتت بود اگر، یک تنه لشکر بودی

میمنه، میسره بودی و مکرّر بودی

ای امام ابن امام از همه بهتر بودی

رخصتت بود اگر حضرت حیدر بودی

 

کربلا دید پدر را نفست یاری کرد

وه که با نام تو عباس علمداری کرد

 

 

واژه‌ات خطبه شد و تیغ علی وار آورد

خطبه‌ات شور علی در دل پیکار آورد

چه بلائی به سر کاخ ستمکار آورد

شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد

 

با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است

که دعا گوی شما زینب کبری شده است

 

ما کنار پر سجادۀ تو شیعه شدیم

 

سوی مجنون برسانید که لیلایی هست

ما شنیدیم در این شهر که آقایی هست

دور این خانه شلوغ است اگر جایی هست

دردمندیم و دلی خوش که مداوایی هست

 

شب عید است، بیائید حنا بگذاریم

سر به خاک قدم مرد دعا بگذاریم

 

 

تا پدر چشم به چشمان تو احیا دارد

پر گهوارۀ تو روح مسیحا دارد

و حسن خیره به چشمان تو نجوا دارد

نوۀ حضرت زهراست، تماشا دارد

 

جلوۀ نام علی بر تو مبارک بادا

سومین نام علی بر تو مبارک بادا

 

 

فطرسی آمده و از تو پری می‌خواهد

از تو عیسی نفس ناب‌تری می‌خواهد

یوسف از دست تو مژگان تری می‌خواهد

که غبار قدمت، رفتگری می‌خواهد

 

یا کریمیم و سر جادۀ تو شیعه شدیم

ما کنار پر سجادۀ تو شیعه شدیم

 

 

عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد

تازه شاید که سرش بر کف پایت برسد

چشم جبریل اگر سوی عبایت برسد

نه محال است مقامش به گدایت برسد

 

نه فقط پهنۀ افلاک نمک گیر تواند

تو از این کشور و این خاک نمک گیر تواند

 

 

مثل پیراهن یوسف که به کنعان آمد

مثل ابری که سر خاک بیابان آمد

صاحب خانۀ خود جانب ایران آمد

خانۀ مادری‌اش شاه خراسان آمد

 

خاک ما خانۀ تو سایۀ مطلق داری

حق آب و گل و بر گردن ما حق داری

 

 

عشق ایرانی ما کار بنایت با ماست

حوض و فوّاره و ایوان طلایت با ماست

طاق گلدسته، رواق، آینه‌هایت با ماست

خادمی حرم و صحن و سرایت با ماست

 

طرح زیباتری از باغ جنان می‌سازیم

و ضریح نویی با فرشچیان می‌سازیم

 

 

مصلحت بود اگر شیر خدا می‌گشتی

تو علی هستی و شمشیر خدا می‌گشتی

مست از جلوۀ تکبیر خدا می‌گشتی

تکسوار عرب و تیر خدا می‌گشتی

 

بازوی هاشمی‌ات تیغ دو دم گر می‌داشت

کربلا زیر قدم‌هات ترک بر می‌داشت

 

 

رخصتت بود اگر، یک تنه لشکر بودی

میمنه، میسره بودی و مکرّر بودی

ای امام ابن امام از همه بهتر بودی

رخصتت بود اگر حضرت حیدر بودی

 

کربلا دید پدر را نفست یاری کرد

وه که با نام تو عباس علمداری کرد

 

 

واژه‌ات خطبه شد و تیغ علی وار آورد

خطبه‌ات شور علی در دل پیکار آورد

چه بلائی به سر کاخ ستمکار آورد

شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد

 

با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است

که دعا گوی شما زینب کبری شده است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×