مشخصات شعر

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

پر پرواز گشودی و مهیا شده‌ای

زهر افتاده به جانت که چنین تا شده‌ای؟

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

آنچه اجداد تو گشتند، تو یکجا شده‌ای

 

کمرت خم شده و تاب و توانت رفته

با همین دستِ به دیوار، چو زهرا شده‌ای

 

سال‌ها مثل علی خانه نشینت کردند

خوب همدرد غم و غربت مولا شده‌ای

 

جگرت مثل حسن سوخته صدپاره شده

آه! با آتش این زهر مداوا شده‌ای

 

چه شده با تو که دائم به خودت می‌پیچی؟

لحظۀ آخر خود مثل معما شده‌ای

 

هی زمین خوردی و کل بدنت خاکی شد

مثل از اسب زمین خوردن آقا شده‌ای

 

هرچه آمد به سرت تیر به قلبت که نخورد

سنگ باران وسط هلهله آیا شده‌ای؟

 

راستی پیرهنت را ز تنت دزدیدند

راستی از اثر تیغ مجزا شده‌ای؟

 

بی هوا نیزه فرو بین دهانت کردند؟

زیر و رو در ته گودال تو با پا شده‌ای؟

 

زخم شلاق نشسته به تن دختر تو؟

چقدر خون جگر از زخم زبان‌ها شده‌ای؟

 

راستی در وسط طشت سرت را بردند؟

به سوی خواهر خود گرم تماشا شده‌ای؟

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

پر پرواز گشودی و مهیا شده‌ای

زهر افتاده به جانت که چنین تا شده‌ای؟

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

آنچه اجداد تو گشتند، تو یکجا شده‌ای

 

کمرت خم شده و تاب و توانت رفته

با همین دستِ به دیوار، چو زهرا شده‌ای

 

سال‌ها مثل علی خانه نشینت کردند

خوب همدرد غم و غربت مولا شده‌ای

 

جگرت مثل حسن سوخته صدپاره شده

آه! با آتش این زهر مداوا شده‌ای

 

چه شده با تو که دائم به خودت می‌پیچی؟

لحظۀ آخر خود مثل معما شده‌ای

 

هی زمین خوردی و کل بدنت خاکی شد

مثل از اسب زمین خوردن آقا شده‌ای

 

هرچه آمد به سرت تیر به قلبت که نخورد

سنگ باران وسط هلهله آیا شده‌ای؟

 

راستی پیرهنت را ز تنت دزدیدند

راستی از اثر تیغ مجزا شده‌ای؟

 

بی هوا نیزه فرو بین دهانت کردند؟

زیر و رو در ته گودال تو با پا شده‌ای؟

 

زخم شلاق نشسته به تن دختر تو؟

چقدر خون جگر از زخم زبان‌ها شده‌ای؟

 

راستی در وسط طشت سرت را بردند؟

به سوی خواهر خود گرم تماشا شده‌ای؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×