مشخصات شعر

این‌ها دو بال جعفر طیار هستند

یک لحظه بی تو فکر آسایش نکردم

پنجاه سال است از تو یک خواهش نکردم

 

یک عمر روی حرف تو چیزی نگفتم

این بار می‌خواهم به پای تو بیفتم

 

کم خون دل خوردم برای غصه‌‌هایت؟

آیا مگر بد خواهری بودم برایت؟

 

این سال‌ها کم خواهری کردم برادر؟

در حق تو کم مادری کردم برادر؟

 

در دشت طوفان می‌کنم، ناچار باشم

گیسو پریشان می‌کنم، ناچار باشم

 

ای وای اگر کشته شوی و زنده باشم

راضی نشو که پیش تو شرمنده باشم

 

جانت سلامت! جان من قابل ندارد

آیا مگر که خواهر تو دل ندارد؟

 

قربانی آوردم برای تو، نگو نه

باید بمیرم من به جای تو نگو نه

 

بی تو دو عالم را نمی‌خواهم عزیزم

فرزند‌هایم را نمی‌خواهم عزیزم

 

اصلاً جدایشان کن از آغوشم امروز

اصلاً خود من هم کفن می‌پوشم امروز

 

نسل ابوطالب، یل پیکار هستند

این‌ها دو بال جعفر طیار هستند

 

شیر مرا خوردند، هردو شیر مردند

من راضی‌ام کشته شوند و برنگردند

 

فرزند‌هایم تیغ تیز آبدارند

این دو برای تو شبیه ذوالفقارند

 

اینها نگهبان حریم اهل بیت‌اند

پروردۀ دست کریم اهل بیت‌اند

 

اینها اگر در کربلا هستند امروز

سرباز‌‌های مجتبی هستند امروز

 

من که به غیر تو دگر چیزی ندارم

باور کن از این بیشتر چیزی ندارم

 

دنیا برایم بی تو آرامش ندارد

جز تو برایم هیچکس ارزش ندارد

 

فرش قدم‌‌هایت سر عون و محمد

حرفی ندارد مادر عون و محمد

 

جان داده‌اند اینها اگر، جانت سلامت

چیزی نمی‌گویم به قرآن تا قیامت

 

ای کاش می‌رفتند زیر سم مرکب

تا پیکرت سالم بماند جان زینب

 

شاید کمی کمتر شود شمشیر دشمن

شاید به سوی تو نیاید تیر دشمن

 

ای کاش می‌شد ختم کرد این قائله را

ای کاش می‌کشتند شمر و حرمله را

 

جای تو آنها کاش در گودال باشند

پیش تو وقت غارت اموال باشند

 

شاید رها کردند اعضای تنت را

شاید ندزدد هیچکس پیراهنت را

 

شاید حسین، انگشترت سالم بماند

شاید برادر پیکرت سالم بماند

 

فرزند‌های کوچکم در نوجوانی

رفتند تا تو بیشتر با من بمانی

 

شکر خدا دیگر نمی‌بینند اسیرم

ای کاش می‌شد با پسر‌هایم بمیرم

 

این‌ها دو بال جعفر طیار هستند

یک لحظه بی تو فکر آسایش نکردم

پنجاه سال است از تو یک خواهش نکردم

 

یک عمر روی حرف تو چیزی نگفتم

این بار می‌خواهم به پای تو بیفتم

 

کم خون دل خوردم برای غصه‌‌هایت؟

آیا مگر بد خواهری بودم برایت؟

 

این سال‌ها کم خواهری کردم برادر؟

در حق تو کم مادری کردم برادر؟

 

در دشت طوفان می‌کنم، ناچار باشم

گیسو پریشان می‌کنم، ناچار باشم

 

ای وای اگر کشته شوی و زنده باشم

راضی نشو که پیش تو شرمنده باشم

 

جانت سلامت! جان من قابل ندارد

آیا مگر که خواهر تو دل ندارد؟

 

قربانی آوردم برای تو، نگو نه

باید بمیرم من به جای تو نگو نه

 

بی تو دو عالم را نمی‌خواهم عزیزم

فرزند‌هایم را نمی‌خواهم عزیزم

 

اصلاً جدایشان کن از آغوشم امروز

اصلاً خود من هم کفن می‌پوشم امروز

 

نسل ابوطالب، یل پیکار هستند

این‌ها دو بال جعفر طیار هستند

 

شیر مرا خوردند، هردو شیر مردند

من راضی‌ام کشته شوند و برنگردند

 

فرزند‌هایم تیغ تیز آبدارند

این دو برای تو شبیه ذوالفقارند

 

اینها نگهبان حریم اهل بیت‌اند

پروردۀ دست کریم اهل بیت‌اند

 

اینها اگر در کربلا هستند امروز

سرباز‌‌های مجتبی هستند امروز

 

من که به غیر تو دگر چیزی ندارم

باور کن از این بیشتر چیزی ندارم

 

دنیا برایم بی تو آرامش ندارد

جز تو برایم هیچکس ارزش ندارد

 

فرش قدم‌‌هایت سر عون و محمد

حرفی ندارد مادر عون و محمد

 

جان داده‌اند اینها اگر، جانت سلامت

چیزی نمی‌گویم به قرآن تا قیامت

 

ای کاش می‌رفتند زیر سم مرکب

تا پیکرت سالم بماند جان زینب

 

شاید کمی کمتر شود شمشیر دشمن

شاید به سوی تو نیاید تیر دشمن

 

ای کاش می‌شد ختم کرد این قائله را

ای کاش می‌کشتند شمر و حرمله را

 

جای تو آنها کاش در گودال باشند

پیش تو وقت غارت اموال باشند

 

شاید رها کردند اعضای تنت را

شاید ندزدد هیچکس پیراهنت را

 

شاید حسین، انگشترت سالم بماند

شاید برادر پیکرت سالم بماند

 

فرزند‌های کوچکم در نوجوانی

رفتند تا تو بیشتر با من بمانی

 

شکر خدا دیگر نمی‌بینند اسیرم

ای کاش می‌شد با پسر‌هایم بمیرم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×