مشخصات شعر

سال‌ها خوردیم آب کربلا، نان نجف

گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی

من علی را در خدا دیدم، خدا را در علی

 

روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد

نیم آن شد مصطفی و نیمۀ دیگر علی

 

این سر قرآن علی و آن سر قرآن علی

حق کتابی را فرستاده است سرتاسر علی

 

می‌نویسم از ازل ظاهر علی باطن علی

می‌نویسم تا ابد اول علی آخر علی

 

ظاهرش این بود در معراج، الله و رسول

بود اما باطناً، الله، پیغمبر، علی

 

او خودش جای خودش، نامش چنان مشکل‌گشاست

که شفاعت می‌‌کند فردای محشر هر علی

 

یا ابا آدم! ابا شبر! ابا زینب! علی!

همسر زهرا على، داماد پیغمبر علی

 

شهریار و شهسوار و بنده پروردگار

حضرت دلدل سوار و خواجۀ قنبر علی

 

انبیا دست توسل بر عبایش داشتند

انبیا هرچند بالایند، بالاتر علی

 

گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف

می‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف

 

سفرۀ مولاست گر پهن است هر جا سفر‌ه‌ای

عرش هم باشیم اگر، هستیم مهمان نجف

 

دورتا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست

می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف

 

آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت

من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف

 

نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه

هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف

 

به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا

می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف

 

ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم

سر به قربان مدینه، جان به قربان نجف

 

رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی

سال‌ها خوردیم آب کربلا، نان نجف

 

نیمۀ ماه رجب از راه دارد می‌‌رسد

کربلای ما چه شد؟ دستم به دامان نجف

 

سال‌ها خوردیم آب کربلا، نان نجف

گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی

من علی را در خدا دیدم، خدا را در علی

 

روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد

نیم آن شد مصطفی و نیمۀ دیگر علی

 

این سر قرآن علی و آن سر قرآن علی

حق کتابی را فرستاده است سرتاسر علی

 

می‌نویسم از ازل ظاهر علی باطن علی

می‌نویسم تا ابد اول علی آخر علی

 

ظاهرش این بود در معراج، الله و رسول

بود اما باطناً، الله، پیغمبر، علی

 

او خودش جای خودش، نامش چنان مشکل‌گشاست

که شفاعت می‌‌کند فردای محشر هر علی

 

یا ابا آدم! ابا شبر! ابا زینب! علی!

همسر زهرا على، داماد پیغمبر علی

 

شهریار و شهسوار و بنده پروردگار

حضرت دلدل سوار و خواجۀ قنبر علی

 

انبیا دست توسل بر عبایش داشتند

انبیا هرچند بالایند، بالاتر علی

 

گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف

می‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف

 

سفرۀ مولاست گر پهن است هر جا سفر‌ه‌ای

عرش هم باشیم اگر، هستیم مهمان نجف

 

دورتا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست

می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف

 

آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت

من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف

 

نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه

هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف

 

به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا

می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف

 

ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم

سر به قربان مدینه، جان به قربان نجف

 

رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی

سال‌ها خوردیم آب کربلا، نان نجف

 

نیمۀ ماه رجب از راه دارد می‌‌رسد

کربلای ما چه شد؟ دستم به دامان نجف

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×