مشخصات شعر

هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است

ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست

هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست

 

من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک

جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست

 

کاسه‌ای اشک و دو جرعه نفسی با یادت

شهر ما را به جز این آب و هوا نیست که نیست

 

صبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شب

هرچه گشتیم ندیدیم، گدا نیست که نیست

 

بس که اخبار غدیرت همه جا پیچیده است

خبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیست

 

بر جهاز شتران حرف پیمبر این بود

دست بالاتر از این دست خدا نیست که نیست

 

آنکه محمود صدا کرده، صدا باید زد

و فقط بوسه به دستان خدا باید زد

 

باید این خطبه میان همگان پخش شود

سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود

 

باید این چشمه که امروز به راه افتاده است

مثل رودی که بود در جریان پخش شود

 

چون نسیمی که شده پیک بهاران خدا

این خبر از پدران در پسران پخش شود

 

مادرم خواست که با شیر محبت دادن

نمک عشق تو در هر شریان پخش شود

 

چهارده قرن گذشته است ولی جا دارد

خبرش صدر خبر‌های جهان پخش شود

 

این خبر را به مؤذن برسان تا هر روز

بر سر مأذنه مابین اذان پخش شود

 

از شبم کاش نگیری نفسی ماه مرا

أشهد أن علی ولی الله مرا

 

 ما که عمری دل در عشق اسیری داریم

چه غم از آتش دوزخ که مجیری داریم

 

روزی‌ام را در این خانه نوشته است خدا

بی سبب نیست که چشم و دل سیری داریم

 

راست گفتند که راه تو به خورشید رسد

چه کسی گفته جز این راه مسیری داریم؟

 

آب نه عین سرابند پس از تو ادیان

ما فقط آب در این خاک کویری داریم

 

همه دیدند پیمبر چه وزیری دارد

همه گفتند از این پس چه امیری داریم

 

بعد هر یاعلی‌ام زمزمۀ یازهراست

بهتر از این چه مراعات نظیری داریم؟

 

همردیف دل دریا که به غیر از دریاست

بهترین قافیۀ خانۀ مولا، زهراست

 

سفره را باز کن ‌ای شاه! گدا آماده است

به یتیمان بگو امروز غذا آماده است

 

سورۀ مائده نازل شد و ما فهمیدیم

لب این برکه غذای دل ما آماده است

 

چه غدیری است، چه عیدی است، برای بخشش

بیشتر از همه اعیاد، خدا آماده است

 

اختیار سر ما دست دو ابروی تو هست

بکش آن تیغ دو دم را که منا آماده است

 

دردم این است که‌ ای خواجه مرا دردی نیست

ورنه در دست طبیبانه دوا آماده است

 

باز هم بوی محرم همه جا را پر کرد

هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است

 

ای که بر دشمنی‌ات بغض وحسد گشت شریک

پسرت گفت: گناهم؟، همه گفتند:أبیک

 

هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است

ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست

هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست

 

من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک

جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست

 

کاسه‌ای اشک و دو جرعه نفسی با یادت

شهر ما را به جز این آب و هوا نیست که نیست

 

صبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شب

هرچه گشتیم ندیدیم، گدا نیست که نیست

 

بس که اخبار غدیرت همه جا پیچیده است

خبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیست

 

بر جهاز شتران حرف پیمبر این بود

دست بالاتر از این دست خدا نیست که نیست

 

آنکه محمود صدا کرده، صدا باید زد

و فقط بوسه به دستان خدا باید زد

 

باید این خطبه میان همگان پخش شود

سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود

 

باید این چشمه که امروز به راه افتاده است

مثل رودی که بود در جریان پخش شود

 

چون نسیمی که شده پیک بهاران خدا

این خبر از پدران در پسران پخش شود

 

مادرم خواست که با شیر محبت دادن

نمک عشق تو در هر شریان پخش شود

 

چهارده قرن گذشته است ولی جا دارد

خبرش صدر خبر‌های جهان پخش شود

 

این خبر را به مؤذن برسان تا هر روز

بر سر مأذنه مابین اذان پخش شود

 

از شبم کاش نگیری نفسی ماه مرا

أشهد أن علی ولی الله مرا

 

 ما که عمری دل در عشق اسیری داریم

چه غم از آتش دوزخ که مجیری داریم

 

روزی‌ام را در این خانه نوشته است خدا

بی سبب نیست که چشم و دل سیری داریم

 

راست گفتند که راه تو به خورشید رسد

چه کسی گفته جز این راه مسیری داریم؟

 

آب نه عین سرابند پس از تو ادیان

ما فقط آب در این خاک کویری داریم

 

همه دیدند پیمبر چه وزیری دارد

همه گفتند از این پس چه امیری داریم

 

بعد هر یاعلی‌ام زمزمۀ یازهراست

بهتر از این چه مراعات نظیری داریم؟

 

همردیف دل دریا که به غیر از دریاست

بهترین قافیۀ خانۀ مولا، زهراست

 

سفره را باز کن ‌ای شاه! گدا آماده است

به یتیمان بگو امروز غذا آماده است

 

سورۀ مائده نازل شد و ما فهمیدیم

لب این برکه غذای دل ما آماده است

 

چه غدیری است، چه عیدی است، برای بخشش

بیشتر از همه اعیاد، خدا آماده است

 

اختیار سر ما دست دو ابروی تو هست

بکش آن تیغ دو دم را که منا آماده است

 

دردم این است که‌ ای خواجه مرا دردی نیست

ورنه در دست طبیبانه دوا آماده است

 

باز هم بوی محرم همه جا را پر کرد

هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است

 

ای که بر دشمنی‌ات بغض وحسد گشت شریک

پسرت گفت: گناهم؟، همه گفتند:أبیک

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×