مشخصات شعر

مقتدای عزادارها

به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو

که  بال و پر بزنم پای روضۀ سر تو

 

ببخش با پر زخمی، به زحمت افتاده

لباس نوکری‌ام را بریده مادر تو

 

چه طور خرج غمت جور شد؟ کسی می‌‌گفت

رسیده رزق حسینیه  از برادر تو

 

شبیه حضرت زینب به سینه می‌‌کوبم

که مقتدای عزادارهاست خواهر تو

 

به چشم من همه‌جا روضۀ شما بر پاست

تمام عالم و آدم شدند مضطر تو

 

اگر کویر ترک روی هر ترک دارد

کشیده خشکی لب‌های زخم پرپر تو

 

خزان  و ریزش برگ از درخت، در همه‌جا

شد است در دل من روضه‌خوان اکبر تو

 

طلوع، بردن بالای طفل شش‌ماهه است

غروب، خون گلوی علیِ اصغر تو

 

زمان بارش باران همیشه می‌‌بارم

برای بارش تیر و امیر لشگر تو

 

من از خرابه و شام و رقیه فهمیدم

که قول تو نرود، گر رود ز تن سر تو

 

بیا و قول بده آخرین دمم برسی

به راه آمدن توست چشم نوکر تو

 

مقتدای عزادارها

به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو

که  بال و پر بزنم پای روضۀ سر تو

 

ببخش با پر زخمی، به زحمت افتاده

لباس نوکری‌ام را بریده مادر تو

 

چه طور خرج غمت جور شد؟ کسی می‌‌گفت

رسیده رزق حسینیه  از برادر تو

 

شبیه حضرت زینب به سینه می‌‌کوبم

که مقتدای عزادارهاست خواهر تو

 

به چشم من همه‌جا روضۀ شما بر پاست

تمام عالم و آدم شدند مضطر تو

 

اگر کویر ترک روی هر ترک دارد

کشیده خشکی لب‌های زخم پرپر تو

 

خزان  و ریزش برگ از درخت، در همه‌جا

شد است در دل من روضه‌خوان اکبر تو

 

طلوع، بردن بالای طفل شش‌ماهه است

غروب، خون گلوی علیِ اصغر تو

 

زمان بارش باران همیشه می‌‌بارم

برای بارش تیر و امیر لشگر تو

 

من از خرابه و شام و رقیه فهمیدم

که قول تو نرود، گر رود ز تن سر تو

 

بیا و قول بده آخرین دمم برسی

به راه آمدن توست چشم نوکر تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×