مشخصات شعر

شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها

آه دلم به آینه زنگار می‌‌زند

پیراهن وصال، تنش زار می‌‌زند

 

عمرم، جوانی‌ام، همه خرج گناه شد

این گریه‌ها زیان مرا جار می‌‌زند

 

دیگر چرا اجل؟ به خدا که همین فراق

عکس مرا به سینۀ دیوار می‌‌زند

 

حالم شبیه حال بد مجرمی‌ست که

سیلی نخورده دست به اقرار می‌‌زند

 

چون ورشکسته‌ای شده‌ام که به هستی‌اش

چوب حراج از سر اجبار می‌‌زند

 

بر روی من حساب نکن جمعۀ ظهور

سنگت به سینه، نوکر غم‌خوار می‌‌زند

 

خون هزار عاشق این شهر پای توست

خال لب تو دست به کشتار می‌‌زند

 

با اینکه رو به قبله شدم، دل‌خوشم هنوز

گاهی سری طبیب به بیمار می‌‌زند

 

شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها

خیلی بد است، کارگر از کار می‌‌زند

 

لعنت به نانجیب مدینه که بی‌هوا

سیلی به پابه ماه عزادار می‌‌زند

 

چون روز روشن است از امروز کوچه‌اش

فردا سه‌ساله را سر بازار می‌‌زند

 

پنجاه سال بعد به اسم سه‌شعبه‌ای

مسمار را به چشم علمدار می‌‌زند

 

شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها

آه دلم به آینه زنگار می‌‌زند

پیراهن وصال، تنش زار می‌‌زند

 

عمرم، جوانی‌ام، همه خرج گناه شد

این گریه‌ها زیان مرا جار می‌‌زند

 

دیگر چرا اجل؟ به خدا که همین فراق

عکس مرا به سینۀ دیوار می‌‌زند

 

حالم شبیه حال بد مجرمی‌ست که

سیلی نخورده دست به اقرار می‌‌زند

 

چون ورشکسته‌ای شده‌ام که به هستی‌اش

چوب حراج از سر اجبار می‌‌زند

 

بر روی من حساب نکن جمعۀ ظهور

سنگت به سینه، نوکر غم‌خوار می‌‌زند

 

خون هزار عاشق این شهر پای توست

خال لب تو دست به کشتار می‌‌زند

 

با اینکه رو به قبله شدم، دل‌خوشم هنوز

گاهی سری طبیب به بیمار می‌‌زند

 

شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها

خیلی بد است، کارگر از کار می‌‌زند

 

لعنت به نانجیب مدینه که بی‌هوا

سیلی به پابه ماه عزادار می‌‌زند

 

چون روز روشن است از امروز کوچه‌اش

فردا سه‌ساله را سر بازار می‌‌زند

 

پنجاه سال بعد به اسم سه‌شعبه‌ای

مسمار را به چشم علمدار می‌‌زند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×