مشخصات شعر

روایت روشن

برپا شده است در دل من خیمۀ غمی

جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی

 

عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان

غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی

 

بر سیل اشک خانه بنا کرده‌ام ولی

این بیت سست را نفروشم به عالمی

 

گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود

چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

 

دستی به زلف دستۀ زنجیرزن بکش

آشفته‌ام میان صفوف منظّمی

 

می‌خوانی‌ام به حکم روایات روشنی

می‌خواهمت مطابق آیات محکمی

 

ذی الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد

تقویم اگر نداشته باشد محرّمی

 

روایت روشن

برپا شده است در دل من خیمۀ غمی

جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی

 

عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان

غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی

 

بر سیل اشک خانه بنا کرده‌ام ولی

این بیت سست را نفروشم به عالمی

 

گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود

چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

 

دستی به زلف دستۀ زنجیرزن بکش

آشفته‌ام میان صفوف منظّمی

 

می‌خوانی‌ام به حکم روایات روشنی

می‌خواهمت مطابق آیات محکمی

 

ذی الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد

تقویم اگر نداشته باشد محرّمی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×