مشخصات شعر

مجنون سرشکسته، لیلای سربریده

پنهان به خاک کردم رازی به آب دیده

با کس نمی‌توان گفت سرّ دل رمیده

 

وقت سحر دعایم شد عاقبت اجابت

بر شام تار ما هم سر زد شبی سپیده

 

پرواز بردم از یاد بالم چو شد شکسته

این است حال و روز مرغ به خون‌تپیده

 

شادابی گذشته از من مخواه دیگر

برگشت‌ناپذیر است رنگ ز رخ پریده

 

قوت نداشت پایم تا پیش تو بیایم

از بس که دختر تو در خارها دویده

 

شب بود و دشت وحشت پر شد وجودم از ترس

صحرا چه می‌‌شناسد طفل پدر ندیده

 

بسیار رنج بردم در راه عشقت اما

بار سفر کشیدم با قامتی خمیده

 

وضعیتی‌است وضع رأس تو و سر من

مجنون سرشکسته، لیلای سربریده

 

مجنون سرشکسته، لیلای سربریده

پنهان به خاک کردم رازی به آب دیده

با کس نمی‌توان گفت سرّ دل رمیده

 

وقت سحر دعایم شد عاقبت اجابت

بر شام تار ما هم سر زد شبی سپیده

 

پرواز بردم از یاد بالم چو شد شکسته

این است حال و روز مرغ به خون‌تپیده

 

شادابی گذشته از من مخواه دیگر

برگشت‌ناپذیر است رنگ ز رخ پریده

 

قوت نداشت پایم تا پیش تو بیایم

از بس که دختر تو در خارها دویده

 

شب بود و دشت وحشت پر شد وجودم از ترس

صحرا چه می‌‌شناسد طفل پدر ندیده

 

بسیار رنج بردم در راه عشقت اما

بار سفر کشیدم با قامتی خمیده

 

وضعیتی‌است وضع رأس تو و سر من

مجنون سرشکسته، لیلای سربریده

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×