مشخصات شعر

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

از شرار دل من چشم ترم می‌سوزد

دل من بیشتر از زخم سرم می‌سوزد

                             

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد

 

بر غریبی حسین و حسن و زینب خویش

همچنان شمع دل شعله‌ورم می‌سوزد

 

تا به رخسارۀ عباس نگاهم افتاد

دیدم از غصه وجود پسرم می‌سوزد

 

چون به زینب نگرم، یاد کنم از زهرا

گوئیا فاطمه پیش نظرم می‌سوزد

 

اینقدر اشک نریزید عزیزان دلم

که من از ‌آتش این غم، جگرم می‌سوزد

 

قدری از بستر من فاصله گیرید همه

هر یتیمی که بود دور و برم می‌سوزد

 

بسته‌ام بار سفر، لیک خدا می‌داند

نگرم چون به شما بال و پرم می‌سوزد

 

ای« وفائی» به خدا تا ابدیت همه شب

همچنان ماه چراغ سحرم می‌سوزد

 

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

از شرار دل من چشم ترم می‌سوزد

دل من بیشتر از زخم سرم می‌سوزد

                             

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد

 

بر غریبی حسین و حسن و زینب خویش

همچنان شمع دل شعله‌ورم می‌سوزد

 

تا به رخسارۀ عباس نگاهم افتاد

دیدم از غصه وجود پسرم می‌سوزد

 

چون به زینب نگرم، یاد کنم از زهرا

گوئیا فاطمه پیش نظرم می‌سوزد

 

اینقدر اشک نریزید عزیزان دلم

که من از ‌آتش این غم، جگرم می‌سوزد

 

قدری از بستر من فاصله گیرید همه

هر یتیمی که بود دور و برم می‌سوزد

 

بسته‌ام بار سفر، لیک خدا می‌داند

نگرم چون به شما بال و پرم می‌سوزد

 

ای« وفائی» به خدا تا ابدیت همه شب

همچنان ماه چراغ سحرم می‌سوزد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×