مشخصات شعر

از قصّۀ خرابۀ شام آورید یاد

ای چشم‌‌ها به صورت مولا نظر کنید

جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید

 

زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست

بر آن غریب، جامۀ ماتم به بر کنید

 

ریزید همچو اشک به خاک، ‌ای ستارگان

سخت است بی علی شب خود را سحر کنید

 

بیرون شهر کوفه در آن کوچۀ خموش

آن کودک خرابه نشین را خبر کنید

 

ای جنّ و انس و حور و ملک، ‌ای تمام خلق

تا روز حشر خاک یتیمی به سر کنید

 

شیر خدا نیاز ندارد دگر به شیر

اشک عزا روانه بر او از بصر کنید

 

امشب به جای آنکه بر او شیر آورید

خون جگر نثار، به زخم پدر کنید

 

از قصّۀ خرابۀ شام آورید یاد

یک شب گر از خرابۀ کوفه گذر کنید

 

هنگام شب جنازۀ او را چو می‌‌‌برید

در سینه، داغ فاطمه را تازه‌تر کنید

 

ای ناله‌های نیمه شبِ هر شب علی

آتش شوید و بر جگر ما اثر کنید

 

از بس گناه کرده‌ام افتادم از نظر

ای خاندان وحی، به «میثم» نظر کنید

 

از قصّۀ خرابۀ شام آورید یاد

ای چشم‌‌ها به صورت مولا نظر کنید

جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید

 

زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست

بر آن غریب، جامۀ ماتم به بر کنید

 

ریزید همچو اشک به خاک، ‌ای ستارگان

سخت است بی علی شب خود را سحر کنید

 

بیرون شهر کوفه در آن کوچۀ خموش

آن کودک خرابه نشین را خبر کنید

 

ای جنّ و انس و حور و ملک، ‌ای تمام خلق

تا روز حشر خاک یتیمی به سر کنید

 

شیر خدا نیاز ندارد دگر به شیر

اشک عزا روانه بر او از بصر کنید

 

امشب به جای آنکه بر او شیر آورید

خون جگر نثار، به زخم پدر کنید

 

از قصّۀ خرابۀ شام آورید یاد

یک شب گر از خرابۀ کوفه گذر کنید

 

هنگام شب جنازۀ او را چو می‌‌‌برید

در سینه، داغ فاطمه را تازه‌تر کنید

 

ای ناله‌های نیمه شبِ هر شب علی

آتش شوید و بر جگر ما اثر کنید

 

از بس گناه کرده‌ام افتادم از نظر

ای خاندان وحی، به «میثم» نظر کنید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×