مشخصات شعر

اشک‌های روضه‌ام، بود و نبودم را گرفت

 

ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت

بندۀ دنیا شدن، بال صعودم را گرفت

 

خواستم وارد شوم بر اهل توبه، ناگهان

مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت

 

من ضرر از آرزو‌های بلندم دیده‌ام

غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت

 

وای از بی خیری این چشم بی تقوا شده

اشک‌های روضه‌ام، بود و نبودم را گرفت

 

عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم

غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت

 

غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم

کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت

 

من زمین افتاده‌ام اما به دادم می‌‌‌رسد

آنکه مهرش روز اول تار و پودم را گرفت

 

روزگاری می‌‌‌شود نام حسین بن علی

با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت

 

جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه

خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت

 

خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید

سایۀ دست کسی روی کبودم را گرفت

 

اشک‌های روضه‌ام، بود و نبودم را گرفت

 

ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت

بندۀ دنیا شدن، بال صعودم را گرفت

 

خواستم وارد شوم بر اهل توبه، ناگهان

مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت

 

من ضرر از آرزو‌های بلندم دیده‌ام

غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت

 

وای از بی خیری این چشم بی تقوا شده

اشک‌های روضه‌ام، بود و نبودم را گرفت

 

عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم

غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت

 

غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم

کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت

 

من زمین افتاده‌ام اما به دادم می‌‌‌رسد

آنکه مهرش روز اول تار و پودم را گرفت

 

روزگاری می‌‌‌شود نام حسین بن علی

با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت

 

جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه

خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت

 

خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید

سایۀ دست کسی روی کبودم را گرفت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×