مشخصات شعر

چه مبارک سحری است

شب جمعه دل ما گفت علی، گفت حسین

رو به درگاه خدا گفت علی، گفت حسین

 

از همه رانده شده چشم بر این در دارد

بنده‌ای غرق خطا گفت علی، گفت حسین

 

این شب جمعه شب قدر، شب توبۀ ماست

دل ما بین دعا گفت علی، گفت حسین

 

پر زد از صحن نجف محضر شش گوشۀ شاه

هر دل غمزده تا گفت علی، گفت حسین

 

روزه‌ام نذر پدر، روضۀ من خرج پسر

غم جدا، غصه جدا گفت علی، گفت حسین

 

دل قرآن به سرم با دم سلطان نجف

کنج ایوان طلا گفت علی، گفت حسین

 

اربعین پای برهنه زائر از خاک نجف

تا خود کرببلا گفت علی، گفت حسین

 

مهدی فاطمه از توبۀ او راضی شد

هر که در نزد رضا گفت علی، گفت حسین

 

من و سرمایۀ عمرم که دل دربه دری است

تو و لبخند رضایت «چه مبارک سحری است»

 

چه مبارک سحری است

شب جمعه دل ما گفت علی، گفت حسین

رو به درگاه خدا گفت علی، گفت حسین

 

از همه رانده شده چشم بر این در دارد

بنده‌ای غرق خطا گفت علی، گفت حسین

 

این شب جمعه شب قدر، شب توبۀ ماست

دل ما بین دعا گفت علی، گفت حسین

 

پر زد از صحن نجف محضر شش گوشۀ شاه

هر دل غمزده تا گفت علی، گفت حسین

 

روزه‌ام نذر پدر، روضۀ من خرج پسر

غم جدا، غصه جدا گفت علی، گفت حسین

 

دل قرآن به سرم با دم سلطان نجف

کنج ایوان طلا گفت علی، گفت حسین

 

اربعین پای برهنه زائر از خاک نجف

تا خود کرببلا گفت علی، گفت حسین

 

مهدی فاطمه از توبۀ او راضی شد

هر که در نزد رضا گفت علی، گفت حسین

 

من و سرمایۀ عمرم که دل دربه دری است

تو و لبخند رضایت «چه مبارک سحری است»

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×