مشخصات شعر

سعود پاک

بنویسیم از مسیر بهشت

باید از این سعود پاک نوشت

 

باید از عزتی فراتر گفت

نه عمو، یاور پیمبر گفت

 

تا که آن پیر سر بلند آمد

نفس هر که بود، بند آمد

 

آمده عبد عشق خود باشد

مرد رزم‌آور احد باشد

 

سمت او تا که هر که می‌آید

لرزه‌ای حول مکه می‌آید

 

جهل اعراب را به رزم آورد

قلم این جلوه را به نظم آورد

 

گر که الگوی هر نبرد شده

او جوانی است پیرمرد شده

 

خون کفر از شجاعتش جاری

دین حق در ابهتش جاری

 

شرح صدرش به قدر اسلام و

شیر مردان صدر اسلام و

 

قدر ظرفش اگر چه ظرفی نیست

چشمه‌ای از علی ست، حرفی نیست

 

سجدۀ عشق او قبول شده

بازوی لشگر رسول شده

 

دین کجا کار با نفر دارد؟

چه کسی این وسط جگر دارد؟

 

مرد وقتی که نیتش زیباست

در ره حق حمیتش زیباست

 

کشتۀ غمزۀ رسول الله

حضرت حمزۀ رسول الله

 

عشق این گونه جلوه‌گر می‌شد

حمزه این گونه خون جگر می‌شد

 

رقص خون در مقابل دلبر

پیش چشمان اشک پیغمبر

 

خون به مردان رند می‌آید

و صد افسوس هند می‌آید

 

بدنی پاره پاره، واویلا

دل بی راه چاره، واویلا

 

کار این دل چه چیز جز آه است؟

وای من، چون صفیه در راه است

 

از خجالت زمین خجل شده بود

خاک از خون حمزه گل شده بود

 

خواهرش می‌رسید، وا می‌ماند

باید این نعش پاره را پوشاند

 

احمد آرام عباش را وا کرد

خار و خاشاک را مهیا کرد

 

قصه با این رویه می‌گذرد

غصه‌های ‌ صفیه می‌گذرد

 

قاتلش آن طرف عرق می‌خورد

برگ تاریخ دین ورق می‌خورد

 

صحبت از یک عموی دیگر شد

غم و ‌اندوه شیعه از سر شد

 

روضه‌هایی که مو به مو گفتند

کودکانی عمو عمو گفتند

 

شده اوضاع خیمه‌ها درهم

دشت و یک مشت مرد نامحرم

 

تا عمو رفت هی کتک خوردند

بی هوا گوشواره را بردند

 

کاش اینجا هم ‌ای نبی بودی

فکر اندوه زینبی بودی

 

چه عذابی کشید این خواهر

تا به نیزه رسید این خواهر

 

پیش چشمان خواهری مضطر

رفته بر روی نی ز پهلو سر

 

سعود پاک

بنویسیم از مسیر بهشت

باید از این سعود پاک نوشت

 

باید از عزتی فراتر گفت

نه عمو، یاور پیمبر گفت

 

تا که آن پیر سر بلند آمد

نفس هر که بود، بند آمد

 

آمده عبد عشق خود باشد

مرد رزم‌آور احد باشد

 

سمت او تا که هر که می‌آید

لرزه‌ای حول مکه می‌آید

 

جهل اعراب را به رزم آورد

قلم این جلوه را به نظم آورد

 

گر که الگوی هر نبرد شده

او جوانی است پیرمرد شده

 

خون کفر از شجاعتش جاری

دین حق در ابهتش جاری

 

شرح صدرش به قدر اسلام و

شیر مردان صدر اسلام و

 

قدر ظرفش اگر چه ظرفی نیست

چشمه‌ای از علی ست، حرفی نیست

 

سجدۀ عشق او قبول شده

بازوی لشگر رسول شده

 

دین کجا کار با نفر دارد؟

چه کسی این وسط جگر دارد؟

 

مرد وقتی که نیتش زیباست

در ره حق حمیتش زیباست

 

کشتۀ غمزۀ رسول الله

حضرت حمزۀ رسول الله

 

عشق این گونه جلوه‌گر می‌شد

حمزه این گونه خون جگر می‌شد

 

رقص خون در مقابل دلبر

پیش چشمان اشک پیغمبر

 

خون به مردان رند می‌آید

و صد افسوس هند می‌آید

 

بدنی پاره پاره، واویلا

دل بی راه چاره، واویلا

 

کار این دل چه چیز جز آه است؟

وای من، چون صفیه در راه است

 

از خجالت زمین خجل شده بود

خاک از خون حمزه گل شده بود

 

خواهرش می‌رسید، وا می‌ماند

باید این نعش پاره را پوشاند

 

احمد آرام عباش را وا کرد

خار و خاشاک را مهیا کرد

 

قصه با این رویه می‌گذرد

غصه‌های ‌ صفیه می‌گذرد

 

قاتلش آن طرف عرق می‌خورد

برگ تاریخ دین ورق می‌خورد

 

صحبت از یک عموی دیگر شد

غم و ‌اندوه شیعه از سر شد

 

روضه‌هایی که مو به مو گفتند

کودکانی عمو عمو گفتند

 

شده اوضاع خیمه‌ها درهم

دشت و یک مشت مرد نامحرم

 

تا عمو رفت هی کتک خوردند

بی هوا گوشواره را بردند

 

کاش اینجا هم ‌ای نبی بودی

فکر اندوه زینبی بودی

 

چه عذابی کشید این خواهر

تا به نیزه رسید این خواهر

 

پیش چشمان خواهری مضطر

رفته بر روی نی ز پهلو سر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×