مشخصات شعر

در تجلیل کربلای حسینی و انقلاب عاشورا

کعبه و کربلا

 

نبی ما محمد گاه گاهی

به اقلیم یمن بودش نگاهی

 

ندانم اندر آن صحرا چه دیدی

کزو بوی خدا را می‌شنیدی

 

به هر گلشن گلی روید خدایی

در آن گل هست بوی آشنایی

 

به هر رنگی گل توحید روید

دهد بوی خدایی تا که بوید

 

اگر امروز آن بو در یمن نیست

ور آن چوپان عارف در قَرَن نیست

 

برو بو کن زمین کربلا را

کز آنجا بشنوی بوی خدا را

 

مگر ای کربلا خاک بهشتی

که خاکی مشک بو عنبر سرشتی

 

اگر خاکی به معجز کیمیایی

بهشتی، کعبه‌ای، عرش علایی

 

 

زمین کعبه همچون کربلا نیست

که او آغشته با خون خدا نیست

 

اگر خاک تو را دستی ببیزد

به جای خاک، خون و اشک ریزد

 

وگر بستند بر اهل حرم آب

تو را اشک یتیمان کرد سیراب

 

نه از آب فرات است این غم تو

که گرید آسمان بر ماتم تو

 

تو را دیگر چه حاجت بر فرات است

که پیش از اشک ما صد دجله، مات است

 

چه زیور‌ها که زیب سینۀ توست

چه گوهرها که در گنجینۀ توست

 

یکی یاقوت خون حلق اصغر

یکی نافه ز مشکین موی اکبر

 

کنار بیرق سبزی نگون‌سار

فتاده دست سردار علمدار

 

درخشد چون ثریا در دل شب

چو مروارید غلتان اشک زینب

 

تو در گنجینه داری گوشواره

به یاد گوش‌های پاره پاره

 

فتاده دست دیو این بیابان

نه انگشتر که انگشت سلیمان

 

تن پاکی که در خاکت نهان است

عزیزش دار کاو جان جهان است

 

پناه رهروان راه عشق است

شهیدان خدا را شاه عشق است

 

کتاب وحی شمع خانۀ او

پیمبرها به جان پروانۀ او

 

کتاب اعظم و آیات رحمت

جهان عشق و دنیای فضیلت

 

از آن روزی که او شد کربلایی

نهان شد در تو اوصاف خدایی

 

فلک با ماه و خوشیدی که دارد

چو تو منظومه شمسی ندارد

 

بگو ای خاک با خورشید گردون

میا از حجله‌گاه شرق بیرون

 

که اینجا روی نی خواهد درخشید

سری روشن تر از صد ماه و خورشید

 

که یک نی آفتاب روز محشر

بلند است از زمین الله‎‌اکبر

 

کنار آفتاب قله طور

سر ماه بنی هاشم دهد نور

 

به گرد نزه این ماه پاره

کند گردش سر ده‌ها ستاره

 

مگر لیلی زده بر موی او دست

که ماه روی اکبر در خسوف است

 

خداوند بدین انوار رحمت

بدین شیران میدان شهامت

 

بدین خورشید و این ماه و ستاره

به این تنهای پاک پاره پاره

 

به دود خیمه‌های نیم سوزش

به خون جبهه عالم فروزش

 

به هر عضوی که چون اوراق قرآن

ز هم پاشیده از سم ستوران

 

به این صحرای سوزان غم انگیز

به خاک کربلای مشک آمیز

 

که این شور حسینی جاودان باد

جهان از یمن خونش در امان باد

 

ببر با این شعاع مشعل حق

بشر را تا جمال خیر مطلق

 

مسلمان در دو عالم در پناهش

سر صدها «ریاضی» خاک راهش

 

در تجلیل کربلای حسینی و انقلاب عاشورا

کعبه و کربلا

 

نبی ما محمد گاه گاهی

به اقلیم یمن بودش نگاهی

 

ندانم اندر آن صحرا چه دیدی

کزو بوی خدا را می‌شنیدی

 

به هر گلشن گلی روید خدایی

در آن گل هست بوی آشنایی

 

به هر رنگی گل توحید روید

دهد بوی خدایی تا که بوید

 

اگر امروز آن بو در یمن نیست

ور آن چوپان عارف در قَرَن نیست

 

برو بو کن زمین کربلا را

کز آنجا بشنوی بوی خدا را

 

مگر ای کربلا خاک بهشتی

که خاکی مشک بو عنبر سرشتی

 

اگر خاکی به معجز کیمیایی

بهشتی، کعبه‌ای، عرش علایی

 

 

زمین کعبه همچون کربلا نیست

که او آغشته با خون خدا نیست

 

اگر خاک تو را دستی ببیزد

به جای خاک، خون و اشک ریزد

 

وگر بستند بر اهل حرم آب

تو را اشک یتیمان کرد سیراب

 

نه از آب فرات است این غم تو

که گرید آسمان بر ماتم تو

 

تو را دیگر چه حاجت بر فرات است

که پیش از اشک ما صد دجله، مات است

 

چه زیور‌ها که زیب سینۀ توست

چه گوهرها که در گنجینۀ توست

 

یکی یاقوت خون حلق اصغر

یکی نافه ز مشکین موی اکبر

 

کنار بیرق سبزی نگون‌سار

فتاده دست سردار علمدار

 

درخشد چون ثریا در دل شب

چو مروارید غلتان اشک زینب

 

تو در گنجینه داری گوشواره

به یاد گوش‌های پاره پاره

 

فتاده دست دیو این بیابان

نه انگشتر که انگشت سلیمان

 

تن پاکی که در خاکت نهان است

عزیزش دار کاو جان جهان است

 

پناه رهروان راه عشق است

شهیدان خدا را شاه عشق است

 

کتاب وحی شمع خانۀ او

پیمبرها به جان پروانۀ او

 

کتاب اعظم و آیات رحمت

جهان عشق و دنیای فضیلت

 

از آن روزی که او شد کربلایی

نهان شد در تو اوصاف خدایی

 

فلک با ماه و خوشیدی که دارد

چو تو منظومه شمسی ندارد

 

بگو ای خاک با خورشید گردون

میا از حجله‌گاه شرق بیرون

 

که اینجا روی نی خواهد درخشید

سری روشن تر از صد ماه و خورشید

 

که یک نی آفتاب روز محشر

بلند است از زمین الله‎‌اکبر

 

کنار آفتاب قله طور

سر ماه بنی هاشم دهد نور

 

به گرد نزه این ماه پاره

کند گردش سر ده‌ها ستاره

 

مگر لیلی زده بر موی او دست

که ماه روی اکبر در خسوف است

 

خداوند بدین انوار رحمت

بدین شیران میدان شهامت

 

بدین خورشید و این ماه و ستاره

به این تنهای پاک پاره پاره

 

به دود خیمه‌های نیم سوزش

به خون جبهه عالم فروزش

 

به هر عضوی که چون اوراق قرآن

ز هم پاشیده از سم ستوران

 

به این صحرای سوزان غم انگیز

به خاک کربلای مشک آمیز

 

که این شور حسینی جاودان باد

جهان از یمن خونش در امان باد

 

ببر با این شعاع مشعل حق

بشر را تا جمال خیر مطلق

 

مسلمان در دو عالم در پناهش

سر صدها «ریاضی» خاک راهش

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×