مشخصات شعر

در رثای حضرت عباس بن علی (ع)

 

ای حرمت قبلۀ حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما

 

تاج شهیدان همه عالمی  

دست علی، ماه بنی هاشمی

 

ماه کجا، روی دل آرای تو؟

سرو کجا، قامت رعنای تو؟

 

ماه و درخشنده تر از آفتاب

مطلع تو جان و تن بوتراب

 

هم‌قدم قافله سالار عشق

ساقی عشاق و علم دار عشق

 

سرور و سالار سپاه حسین

داده سر و دست به راه حسین

 

عم امام و اخ و ابن امام

حضرت عباس علیه السلام

 

ای علم کفر، نگون ساخته

پرچم اسلام، برافراخته

 

مکتب تو مکتب عشق و وفاست

درس الفبای تو صدق و صفاست

 

مکتب جان بازی و سربازی است

بی سری آنگاه سرافرازی است

 

شمع شده، آب شده سوخته

روح ادب را ادب آموخته

 

آب فرات از ادب توست، مات

موج زند اشک به چشم فرات

 

یاد حسین و لب عطشان او

وان لب خشکیدۀ طفلان او

 

تشنه برون آمده از موج آب

ای جگر آب برایت کباب

 

ساقی کوثر، پدرت مرتضی است

کار تو سقایی کرب و بلاست

 

مشک پر از آب حیاتت به دوش

طفل حقیقت ز کفت آبنوش

 

درگه والای تو در نشأتین

هست در رحمت و باب حسین

 

هر که به دردی و غمی شد دچار

گوید اگر یک صد و سی و سه بار

 

ای علم افراشته در عالمین

اکشف یا کاشف کرب الحسین

 

از کرم و لطف جوابش دهی

تشنه اگر آمده آبش دهی

 

چون نهم ماه محرم رسید

کار بدان‌جا که نباید کشید

 

از عقب خیمۀ صدر جهان

شاه فلک جاه ملک پاسبان

 

شمر به آواز، تو را زد صدا

گفت کجایند بنو اختنا؟

 

تا برهانند ز هنگامه‌ات

داد نشان خط امان نامه‌ات

 

رنگ پرید از رخ زیبای تو

لرزه بیفتاد بر اعضای تو

 

من به امان باشم و جان جهان

از دم شمشیر و سنان بی امان

 

دست تو نگرفت امان نامه را

تا که شد از پیکر پاکت جدا

 

مزد تو زین سوختن و ساختن

دست سپر کردن و سر باختن

 

دست تو شد دست شه لافتی

خط تو شد خط امان خدا

 

پنج امامی که تو را دیده‌اند

دست علمگیر تو بوسیده‌اند

 

طفل بُدی، مادر والا گهر

برد تو را، ساحت قدس پدر

 

چشم خداوند چو دست تو دید

بوسه زد و اشک ز چشمش چکید

 

با لب آغشته به زهر جفا

بوسه به دست تو بزد مجتبی

 

دید چو در کرب و بلا شاه دین

دست تو افتاده به روی زمین

 

خم شد و بگذاشت سر دیده‌اش

بوسه بزد با لب خشکیده‌اش

 

حضرت سجاد بر آن دست پاک

بوسه زد و کرد نهان زیر خاک

 

حضرت باقر  به صفِّ کربلا

بوسه به دست تو بزد بارها 

 

کای تو به اطفال حرم غمگسار

جان ز عطش در تب و دل بیقرار

 

مطلع شعبان همایون اثر

بر ادب توست دلیلی دگر

 

سوم این ماه چو نور امید

شعشعۀ صبح حسینی دمید

 

چارم این مه که پر از عطر و بوست

نوبت میلاد علمدار اوست

 

شد به هم آمیخته از مشرقین

نور ابوالفضل و شعاع حسین

 

وقت ولادت قدمی پشت سر

وقت شهادت قدمی پیشتر

 

ای به فدای سر و جان و تنت

وین ادب آمدن و رفتنت

 

مدح تو این بس که شه ملک جان

شاه شهیدان و امام زمان

 

گفت به تو گوهر والا نژاد

جان برادر به فدای تو باد

 

 شه چو به قربان برادر رود

کیست «ریاضی» که فدایت شود؟

 

در رثای حضرت عباس بن علی (ع)

 

ای حرمت قبلۀ حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما

 

تاج شهیدان همه عالمی  

دست علی، ماه بنی هاشمی

 

ماه کجا، روی دل آرای تو؟

سرو کجا، قامت رعنای تو؟

 

ماه و درخشنده تر از آفتاب

مطلع تو جان و تن بوتراب

 

هم‌قدم قافله سالار عشق

ساقی عشاق و علم دار عشق

 

سرور و سالار سپاه حسین

داده سر و دست به راه حسین

 

عم امام و اخ و ابن امام

حضرت عباس علیه السلام

 

ای علم کفر، نگون ساخته

پرچم اسلام، برافراخته

 

مکتب تو مکتب عشق و وفاست

درس الفبای تو صدق و صفاست

 

مکتب جان بازی و سربازی است

بی سری آنگاه سرافرازی است

 

شمع شده، آب شده سوخته

روح ادب را ادب آموخته

 

آب فرات از ادب توست، مات

موج زند اشک به چشم فرات

 

یاد حسین و لب عطشان او

وان لب خشکیدۀ طفلان او

 

تشنه برون آمده از موج آب

ای جگر آب برایت کباب

 

ساقی کوثر، پدرت مرتضی است

کار تو سقایی کرب و بلاست

 

مشک پر از آب حیاتت به دوش

طفل حقیقت ز کفت آبنوش

 

درگه والای تو در نشأتین

هست در رحمت و باب حسین

 

هر که به دردی و غمی شد دچار

گوید اگر یک صد و سی و سه بار

 

ای علم افراشته در عالمین

اکشف یا کاشف کرب الحسین

 

از کرم و لطف جوابش دهی

تشنه اگر آمده آبش دهی

 

چون نهم ماه محرم رسید

کار بدان‌جا که نباید کشید

 

از عقب خیمۀ صدر جهان

شاه فلک جاه ملک پاسبان

 

شمر به آواز، تو را زد صدا

گفت کجایند بنو اختنا؟

 

تا برهانند ز هنگامه‌ات

داد نشان خط امان نامه‌ات

 

رنگ پرید از رخ زیبای تو

لرزه بیفتاد بر اعضای تو

 

من به امان باشم و جان جهان

از دم شمشیر و سنان بی امان

 

دست تو نگرفت امان نامه را

تا که شد از پیکر پاکت جدا

 

مزد تو زین سوختن و ساختن

دست سپر کردن و سر باختن

 

دست تو شد دست شه لافتی

خط تو شد خط امان خدا

 

پنج امامی که تو را دیده‌اند

دست علمگیر تو بوسیده‌اند

 

طفل بُدی، مادر والا گهر

برد تو را، ساحت قدس پدر

 

چشم خداوند چو دست تو دید

بوسه زد و اشک ز چشمش چکید

 

با لب آغشته به زهر جفا

بوسه به دست تو بزد مجتبی

 

دید چو در کرب و بلا شاه دین

دست تو افتاده به روی زمین

 

خم شد و بگذاشت سر دیده‌اش

بوسه بزد با لب خشکیده‌اش

 

حضرت سجاد بر آن دست پاک

بوسه زد و کرد نهان زیر خاک

 

حضرت باقر  به صفِّ کربلا

بوسه به دست تو بزد بارها 

 

کای تو به اطفال حرم غمگسار

جان ز عطش در تب و دل بیقرار

 

مطلع شعبان همایون اثر

بر ادب توست دلیلی دگر

 

سوم این ماه چو نور امید

شعشعۀ صبح حسینی دمید

 

چارم این مه که پر از عطر و بوست

نوبت میلاد علمدار اوست

 

شد به هم آمیخته از مشرقین

نور ابوالفضل و شعاع حسین

 

وقت ولادت قدمی پشت سر

وقت شهادت قدمی پیشتر

 

ای به فدای سر و جان و تنت

وین ادب آمدن و رفتنت

 

مدح تو این بس که شه ملک جان

شاه شهیدان و امام زمان

 

گفت به تو گوهر والا نژاد

جان برادر به فدای تو باد

 

 شه چو به قربان برادر رود

کیست «ریاضی» که فدایت شود؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×