مشخصات شعر

داروی دردهای بشر خاک پایتان

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود
مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود


بال و پری زدم به بلندای آسمان
از لطف خود خدای کریمان دری گشود


احرام سرخ بر تن من بود و ناگهان
دیدم که روبه­روم در أخضری گشود


در آن طرف تمامی عالم بهشت بود
یک لحظه نور، پردۀ زیباتری گشود


بر روی دیدگان پر از التماس من
باری تعال چهره یک سروری گشود


به به چه سروری که ملک مست بوی او
جمعی ز انبیاء همه مبهوت روی او

نامش محمد است و لقب باقرالعلوم
عالم‌ترین رجال عرب باقرالعلوم


در روز اولی که قدم در جهان گذاشت
گردیده است فخر رجب، باقرالعلوم


تا اینکه می‌برم به زبان نام اطهرش
شیرین شود دهان چو رطب؛ باقرالعلوم


تابنده تر ز او نبود کس میان روز
زیباترین ستاره شب باقرالعلوم


روح عبادت از پدرش زین العابدین
از عم خود گرفته ادب باقرالعلوم


جابر کمی ز علم شما ارث برده است
یک قطره‌ای ز جام شراب تو خورده است

قامت قیامت و رختان محشری بود
زور میان بازویتان حیدری بود


احساستان ز برگ گلی هم لطیف‌تر
احسان و لطفتان به خدا مادری بود


داروی دردهای بشر خاک پایتان
آب دهان اطهرتان، کوثری بود


دوم محمدی و علی عاشقت شده
جانم فدای نام تو، پیغمبری بود


ایمان و زهد و جود و عبادت به یک طرف
علم خدائیت طرف دیگری بود


باشی حسینی و حسنی باقرالعلوم!
خوانم، فقط تو عشق منی، باقرالعلوم!

مولا! نفس زدی و دو عالم درست شد
از آن گل وجود تو آدم درست شد


بس که شما میان منا ناله کرده‌ای
از گریۀ تو چشمه زمزم درست شد


از تار و پود و رشته پیراهن عزات
بالای هر حسینیه پرچم درست شد


در ماجرای پر غم وادی کربلا
اشکت چکید و قطرۀ شبنم درست شد


بانی روضه‌های عطش! با حمایتت
سینه زنی ماه محرم درست شد


هرکس که روضه‌ای ز شما گوش می‌کند
یک جرعه می ‌ز دست شما نوش می‌کند

آقا عنایتی بده بر سینه ناله را
پر کن ز داغ کرببلا این پیاله را


ای باغبان ساقه شکسته به ما بگو
داری به باغ سینه غم چند لاله را؟


یا حضرت غریب بمیرم برای تو
طی کرده‌ای چگونه تو این چند ساله را؟


دیدی که رأس جد غریبت به نیزه شد
دیدی به چشم خود شب غسل سه ساله را


دارم به سر زیارت قبر بقیعتان
امضا بزن به دست خودت این قباله را


یا رب تو دیده را ز غمش پر ز آب کن
ما را غلام حضرت باقر حساب کن

 

داروی دردهای بشر خاک پایتان

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود
مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود


بال و پری زدم به بلندای آسمان
از لطف خود خدای کریمان دری گشود


احرام سرخ بر تن من بود و ناگهان
دیدم که روبه­روم در أخضری گشود


در آن طرف تمامی عالم بهشت بود
یک لحظه نور، پردۀ زیباتری گشود


بر روی دیدگان پر از التماس من
باری تعال چهره یک سروری گشود


به به چه سروری که ملک مست بوی او
جمعی ز انبیاء همه مبهوت روی او

نامش محمد است و لقب باقرالعلوم
عالم‌ترین رجال عرب باقرالعلوم


در روز اولی که قدم در جهان گذاشت
گردیده است فخر رجب، باقرالعلوم


تا اینکه می‌برم به زبان نام اطهرش
شیرین شود دهان چو رطب؛ باقرالعلوم


تابنده تر ز او نبود کس میان روز
زیباترین ستاره شب باقرالعلوم


روح عبادت از پدرش زین العابدین
از عم خود گرفته ادب باقرالعلوم


جابر کمی ز علم شما ارث برده است
یک قطره‌ای ز جام شراب تو خورده است

قامت قیامت و رختان محشری بود
زور میان بازویتان حیدری بود


احساستان ز برگ گلی هم لطیف‌تر
احسان و لطفتان به خدا مادری بود


داروی دردهای بشر خاک پایتان
آب دهان اطهرتان، کوثری بود


دوم محمدی و علی عاشقت شده
جانم فدای نام تو، پیغمبری بود


ایمان و زهد و جود و عبادت به یک طرف
علم خدائیت طرف دیگری بود


باشی حسینی و حسنی باقرالعلوم!
خوانم، فقط تو عشق منی، باقرالعلوم!

مولا! نفس زدی و دو عالم درست شد
از آن گل وجود تو آدم درست شد


بس که شما میان منا ناله کرده‌ای
از گریۀ تو چشمه زمزم درست شد


از تار و پود و رشته پیراهن عزات
بالای هر حسینیه پرچم درست شد


در ماجرای پر غم وادی کربلا
اشکت چکید و قطرۀ شبنم درست شد


بانی روضه‌های عطش! با حمایتت
سینه زنی ماه محرم درست شد


هرکس که روضه‌ای ز شما گوش می‌کند
یک جرعه می ‌ز دست شما نوش می‌کند

آقا عنایتی بده بر سینه ناله را
پر کن ز داغ کرببلا این پیاله را


ای باغبان ساقه شکسته به ما بگو
داری به باغ سینه غم چند لاله را؟


یا حضرت غریب بمیرم برای تو
طی کرده‌ای چگونه تو این چند ساله را؟


دیدی که رأس جد غریبت به نیزه شد
دیدی به چشم خود شب غسل سه ساله را


دارم به سر زیارت قبر بقیعتان
امضا بزن به دست خودت این قباله را


یا رب تو دیده را ز غمش پر ز آب کن
ما را غلام حضرت باقر حساب کن

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×