مشخصات شعر

المثنای مصطفی هستی

 

جان عالم تصدق سرتان
به فدای شما و مادرتان


تو امیری، امیر قلب منی
این منم من همیشه نوکرتان


می‌شود لایقم بدانی تا
برسم یک سحر به محضرتان


تا بخوانم ز فرط عشق و جنون
نذر چشم علی اکبرتان


عیدی‌ام را دهید تا بروم
یک شب جمعه پا برهنه حرم

ماه در گردش خدا هستی
نوۀ شاه لافتی هستی


خلقاً و منطقاً شبیه رسول
المثنای مصطفی هستی


حیدری بار آمدی آقا
چقدر شکل مرتضی هستی


در مقام شما همین بس که
پسر شاه کربلا هستی


چقدر غیرتی و حساسی
رونوشت جناب عباسی

به شما ماه آسمان گفتند
با سخاوت و مهربان گفتند


أنا سائلکم یابن حسین
به تو آقای سائلان گفتند


به شما ‌ای یگانۀ ارباب
بی نهایت و بی کران گفتند


ای جوان امام عاشورا
روزی من به دستتان گفتند


می‌سرایم برای چشمانت
این جوانی من به قربانت

آیت الله اکبری، اکبر
اکبری یا پیمبری اکبر؟


یا نه اصلاً میان معرکه‌ها
أسدالله حیدری اکبر


میوۀ قلب حضرت لیلا
جان زهرای اطهری اکبر


یل اردوی نینوای حسین
شیرمردی دلاوری اکبر


یوسف هاشمی آل علی
از همه یوسفان سری اکبر


کوری چشم نسل شاهین‌ها
به عجب اسم محشری اکبر


آینه آینه رخت مهتاب
ای ولیعهد حضرت ارباب

آسمانی همیشه بالایی
همۀ زندگی لیلایی


هم عرب هم عجم هلاک تو
ای خداوندگار زیبایی


در نگاه تو می‌شود حس کرد
معنی عاشقی و شیدایی


پدرت قوم و خویش ماست آقا
سحری سمت ما نمی آیی؟


عاشقم از تبار سلمانم
نذر چشم تو روضه می‌خوانم

از غمت قامت پدر تا شد
دیده‌هامان شبیه دریا شد


هرکسی شد گدای خانه‌تان
تا قیام قیامت آقا شد


ای مؤذن نماز عاشورا
با اذان شما چه زیبا شد


خوانده‌ام من که دوره‌ات کردند
پیکر پاکت إرباً إربا شد


بر سر نعش پاره پارۀ تو
گریه‌های حسین تماشا شد


سرخوش از بوی عطر سیبم کن
یک سفر کربلا نصیبم کن

 

المثنای مصطفی هستی

 

جان عالم تصدق سرتان
به فدای شما و مادرتان


تو امیری، امیر قلب منی
این منم من همیشه نوکرتان


می‌شود لایقم بدانی تا
برسم یک سحر به محضرتان


تا بخوانم ز فرط عشق و جنون
نذر چشم علی اکبرتان


عیدی‌ام را دهید تا بروم
یک شب جمعه پا برهنه حرم

ماه در گردش خدا هستی
نوۀ شاه لافتی هستی


خلقاً و منطقاً شبیه رسول
المثنای مصطفی هستی


حیدری بار آمدی آقا
چقدر شکل مرتضی هستی


در مقام شما همین بس که
پسر شاه کربلا هستی


چقدر غیرتی و حساسی
رونوشت جناب عباسی

به شما ماه آسمان گفتند
با سخاوت و مهربان گفتند


أنا سائلکم یابن حسین
به تو آقای سائلان گفتند


به شما ‌ای یگانۀ ارباب
بی نهایت و بی کران گفتند


ای جوان امام عاشورا
روزی من به دستتان گفتند


می‌سرایم برای چشمانت
این جوانی من به قربانت

آیت الله اکبری، اکبر
اکبری یا پیمبری اکبر؟


یا نه اصلاً میان معرکه‌ها
أسدالله حیدری اکبر


میوۀ قلب حضرت لیلا
جان زهرای اطهری اکبر


یل اردوی نینوای حسین
شیرمردی دلاوری اکبر


یوسف هاشمی آل علی
از همه یوسفان سری اکبر


کوری چشم نسل شاهین‌ها
به عجب اسم محشری اکبر


آینه آینه رخت مهتاب
ای ولیعهد حضرت ارباب

آسمانی همیشه بالایی
همۀ زندگی لیلایی


هم عرب هم عجم هلاک تو
ای خداوندگار زیبایی


در نگاه تو می‌شود حس کرد
معنی عاشقی و شیدایی


پدرت قوم و خویش ماست آقا
سحری سمت ما نمی آیی؟


عاشقم از تبار سلمانم
نذر چشم تو روضه می‌خوانم

از غمت قامت پدر تا شد
دیده‌هامان شبیه دریا شد


هرکسی شد گدای خانه‌تان
تا قیام قیامت آقا شد


ای مؤذن نماز عاشورا
با اذان شما چه زیبا شد


خوانده‌ام من که دوره‌ات کردند
پیکر پاکت إرباً إربا شد


بر سر نعش پاره پارۀ تو
گریه‌های حسین تماشا شد


سرخوش از بوی عطر سیبم کن
یک سفر کربلا نصیبم کن

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×