مشخصات شعر

خدا به خانۀ ارباب، کوثر اعطا کرد

 

همین که با دم ساقی دهان معطّر شد
سبوی کهنۀ میخانه مستی‌آور شد


شبیه ساحل خشک کویر بودم که
پیالۀ دل من غل زد و لبم تر شد


پس از تراوش عطر شراب در عالم
و بعد از آنکه جهان مست بوی حیدر شد


خدا به خانۀ ارباب، کوثر اعطا کرد
تمام میکده مست علی اکبر شد


رسید باده و از جام می‌خراب شدم
خمار و ملتمس کاسۀ شراب شدم

تو از تشرّف هر چشمه آبشارتری
تو از تبسّم آلاله‌ها بهار تری


تو مرد راز و نیازی برای ما شب‌ها
سفارشی کن اگر با خدا ندارتری


برای اذن گرفتن، به قلب کفر زدن
تو از تمامی فامیل بی قرارتری


همیشه دست بخیری پس از عمو حسنت
نگاه کردم و دیدم تو سفره دارتری


همیشه بر سر خان کریم احسان هست
کنار سفرۀ مهمانی تو مهمان هست

به زیر پای تو جوشش گرفت زمزم‌ها
شدند کوثر جاری ز چشم‌ها نم‌ها


به قول پیر غلامان کهنه کار، فقط
ز فیض بازدمت زنده می‌شود دم‌ها


به آن حقیقت سرخت قسم گرفته شده
ز رنگ خون شما رنگ سرخ پرچم‌ها


شدیم گریه کن اشک چشم باباها
شدیم گریه کن هشتم محرّم‌ها


چه دیدنی شده در کارزار کرببلا
تقابل علی و خیل ابن ملجم‌ها


خدا کند تنت از زخم در امان باشد
توان خیمۀ زن‌ها و کودکان باشد

بیانگر قد طوبی است قدّ و قامت تو
همیشه سوی بهشت است رفت و آمد تو


هزار مرتبه شکر خدا که همرنگ است
سیاه بخت من و گیسوی مجعّد تو


خود تو یکّه و تنها سپاه اسلامی
فدای جان تو و لشکر محمّد تو


بزن بروی خود عمّامه و عبایت را
بده اجازه خودم زین کنم عقابت را

همیشه وقت نشستن زمان پا شدنت
زبان زد پدرت بود مصطفی شدنت


قرار بود که میراث انبیا باشی
حکایتی شده در کربلا فدا شدنت


امید و آرزوی اهل خیمه هستی پس
عجب حقیقت تلخی است رو به را شدنت


مصیبت بدن پاره پاره‌ات به کنار
خودش مصیبت عظماست این جدا شدنت


یکی به دامنت انداخت التماسش را
یکی به اشک تو تر می‌کند لباسش را

بگو چه شد که مشبّک شده ضریح تنت
چه آمده به سرت وا شده ز هم بدنت


کنار پیکر تو آمدم که دیدم وای
شبیه یک گل قالی به خاک دوختنت


از این تنی که به هر گوشه ریخته اثرش
مسجّل است که با دشنه جا به جا زدنت


سپرده‌ام که عبایی بیاورد عبّاس
پیمبرانه خودم می‌کنم علی، کفنت


بلند شو علی، یاد اذان ظهر به خیر
بمان که شب نرسد اختیار خیمه به غیر

 

خدا به خانۀ ارباب، کوثر اعطا کرد

 

همین که با دم ساقی دهان معطّر شد
سبوی کهنۀ میخانه مستی‌آور شد


شبیه ساحل خشک کویر بودم که
پیالۀ دل من غل زد و لبم تر شد


پس از تراوش عطر شراب در عالم
و بعد از آنکه جهان مست بوی حیدر شد


خدا به خانۀ ارباب، کوثر اعطا کرد
تمام میکده مست علی اکبر شد


رسید باده و از جام می‌خراب شدم
خمار و ملتمس کاسۀ شراب شدم

تو از تشرّف هر چشمه آبشارتری
تو از تبسّم آلاله‌ها بهار تری


تو مرد راز و نیازی برای ما شب‌ها
سفارشی کن اگر با خدا ندارتری


برای اذن گرفتن، به قلب کفر زدن
تو از تمامی فامیل بی قرارتری


همیشه دست بخیری پس از عمو حسنت
نگاه کردم و دیدم تو سفره دارتری


همیشه بر سر خان کریم احسان هست
کنار سفرۀ مهمانی تو مهمان هست

به زیر پای تو جوشش گرفت زمزم‌ها
شدند کوثر جاری ز چشم‌ها نم‌ها


به قول پیر غلامان کهنه کار، فقط
ز فیض بازدمت زنده می‌شود دم‌ها


به آن حقیقت سرخت قسم گرفته شده
ز رنگ خون شما رنگ سرخ پرچم‌ها


شدیم گریه کن اشک چشم باباها
شدیم گریه کن هشتم محرّم‌ها


چه دیدنی شده در کارزار کرببلا
تقابل علی و خیل ابن ملجم‌ها


خدا کند تنت از زخم در امان باشد
توان خیمۀ زن‌ها و کودکان باشد

بیانگر قد طوبی است قدّ و قامت تو
همیشه سوی بهشت است رفت و آمد تو


هزار مرتبه شکر خدا که همرنگ است
سیاه بخت من و گیسوی مجعّد تو


خود تو یکّه و تنها سپاه اسلامی
فدای جان تو و لشکر محمّد تو


بزن بروی خود عمّامه و عبایت را
بده اجازه خودم زین کنم عقابت را

همیشه وقت نشستن زمان پا شدنت
زبان زد پدرت بود مصطفی شدنت


قرار بود که میراث انبیا باشی
حکایتی شده در کربلا فدا شدنت


امید و آرزوی اهل خیمه هستی پس
عجب حقیقت تلخی است رو به را شدنت


مصیبت بدن پاره پاره‌ات به کنار
خودش مصیبت عظماست این جدا شدنت


یکی به دامنت انداخت التماسش را
یکی به اشک تو تر می‌کند لباسش را

بگو چه شد که مشبّک شده ضریح تنت
چه آمده به سرت وا شده ز هم بدنت


کنار پیکر تو آمدم که دیدم وای
شبیه یک گل قالی به خاک دوختنت


از این تنی که به هر گوشه ریخته اثرش
مسجّل است که با دشنه جا به جا زدنت


سپرده‌ام که عبایی بیاورد عبّاس
پیمبرانه خودم می‌کنم علی، کفنت


بلند شو علی، یاد اذان ظهر به خیر
بمان که شب نرسد اختیار خیمه به غیر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×