مشخصات شعر

باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد

 

عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد

و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد

 

خون او تا به زمین ریخت، معطر شد دشت

اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد

 

«این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟»

نامش آمد به زبانم، دهنم آب افتاد

 

بی محل می‌شود اعراب مسلمانی‌شان

آن زمانی که نقاب از رخ اعراب افتاد

 

آتشی در دل نوکر شده بر پا وقتی

آتش حرمله در خیمۀ ارباب افتاد

 

«کاش ای کاش که دریای عطش می‌فهمید»

کودکی تشنه لب از گریه و از خواب افتاد

 

یک طرف اوج تلظی ست ولی آبی نیست

ماهی آخر به سر تیزی قلاب افتاد

 

طرف دیگر این معرکه إرباً إرباست

باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد

 

گفت «هل من» به امیدی که معینی برسد

چشمش اما به تن تک تک اصحاب افتاد

 

سین و یا، نون، طرفی، «حا» طرفی دیگر بود

سر ارباب به سرپنجۀ قصاب افتاد

 

باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد

 

عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد

و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد

 

خون او تا به زمین ریخت، معطر شد دشت

اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد

 

«این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟»

نامش آمد به زبانم، دهنم آب افتاد

 

بی محل می‌شود اعراب مسلمانی‌شان

آن زمانی که نقاب از رخ اعراب افتاد

 

آتشی در دل نوکر شده بر پا وقتی

آتش حرمله در خیمۀ ارباب افتاد

 

«کاش ای کاش که دریای عطش می‌فهمید»

کودکی تشنه لب از گریه و از خواب افتاد

 

یک طرف اوج تلظی ست ولی آبی نیست

ماهی آخر به سر تیزی قلاب افتاد

 

طرف دیگر این معرکه إرباً إرباست

باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد

 

گفت «هل من» به امیدی که معینی برسد

چشمش اما به تن تک تک اصحاب افتاد

 

سین و یا، نون، طرفی، «حا» طرفی دیگر بود

سر ارباب به سرپنجۀ قصاب افتاد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×