مشخصات شعر

حسن ختام

نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می‌آمد صدای ناله‌های پنج تن از من

 

از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو، جدا کردند تن از من


میان معرکه هم زخم، هم جان باختن از تو
میان خیمه‌ها هم سوختن، هم ساختن از من

 

دلم خوش بود با پیراهنت، آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من


غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که می‌پرسد نشانی‌های زینب را وطن از من

 

«ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق»
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من



از آن بتخانه‌ها چیزی نماند آنجا که بر می‌خاست
طنین تیشۀ پیغمبران بت شکن از من

 

منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه می‌سازند اساطیر کهن از من

 

حسن ختام

نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می‌آمد صدای ناله‌های پنج تن از من

 

از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو، جدا کردند تن از من


میان معرکه هم زخم، هم جان باختن از تو
میان خیمه‌ها هم سوختن، هم ساختن از من

 

دلم خوش بود با پیراهنت، آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من


غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که می‌پرسد نشانی‌های زینب را وطن از من

 

«ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق»
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من



از آن بتخانه‌ها چیزی نماند آنجا که بر می‌خاست
طنین تیشۀ پیغمبران بت شکن از من

 

منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه می‌سازند اساطیر کهن از من

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×