مشخصات شعر

وجه شباهت

 

کوفیان در دلشان کینۀ زهراست، نیا

مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست، نیا

 

کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است

بینشان بغض علی واضح و پیداست، نیا

 

خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد

تشنگی وجه شباهت به تو مولاست، نیا

 

لب و دندان من از سنگ شکست، و خون شد

لب و دندان تو در نقشۀ اعداست، نیا

 

همۀ غصه‌ام این است، که سنگت بزنند

نیزه و سنگ زدن حرفۀ اینجاست، نیا

 

گر بیایی همۀ اهل حرم می‌بینند

کمرت تا شده از غصۀ سقاست، نیا

 

پسرانم به فدای پسران تو شوند

حیف از زندگی اکبر لیلاست، نیا

 

ترس دارم که بیایی و ببیند زینب

ته گودال سر نعش تو دعواست، نیا

 

گر بیایی همۀ جن و ملک می‌شنوند

که «بنیّ» به لب حضرت زهراست، نیا

 

سر من را که بریدند و به میخی بستند

فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست، نیا

 

لااقل دختر خود را تو به همراه نیار

کوفه جولانگه خولی و شبث‌هاست، نیا

 

ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر

حرمله همسفر زینب کبراست، نیا

 

دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود

نامسلمانی این شهر هویداست، نیا

 

وجه شباهت

 

کوفیان در دلشان کینۀ زهراست، نیا

مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست، نیا

 

کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است

بینشان بغض علی واضح و پیداست، نیا

 

خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد

تشنگی وجه شباهت به تو مولاست، نیا

 

لب و دندان من از سنگ شکست، و خون شد

لب و دندان تو در نقشۀ اعداست، نیا

 

همۀ غصه‌ام این است، که سنگت بزنند

نیزه و سنگ زدن حرفۀ اینجاست، نیا

 

گر بیایی همۀ اهل حرم می‌بینند

کمرت تا شده از غصۀ سقاست، نیا

 

پسرانم به فدای پسران تو شوند

حیف از زندگی اکبر لیلاست، نیا

 

ترس دارم که بیایی و ببیند زینب

ته گودال سر نعش تو دعواست، نیا

 

گر بیایی همۀ جن و ملک می‌شنوند

که «بنیّ» به لب حضرت زهراست، نیا

 

سر من را که بریدند و به میخی بستند

فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست، نیا

 

لااقل دختر خود را تو به همراه نیار

کوفه جولانگه خولی و شبث‌هاست، نیا

 

ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر

حرمله همسفر زینب کبراست، نیا

 

دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود

نامسلمانی این شهر هویداست، نیا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×