مشخصات شعر

راه عاشقی

چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد

خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد

 

سر پیری عجب شوری است در چشمانت ای مومن!

جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد

 

چنان آتش شدی، گفتند دود از کنده بر خیزد

همان دودی که باید خار چشم کوفیان باشد

 

چکید از دیدۀ تر اشک شوقت، تیغ آوردی

کشیدی تیغ بی تردید تا خط و نشان باشد

 

کمر خم کرده بودی فکر می‌کردند از پیری است

چنان تیری شدی، جستی، که پنداری کمان باشد

 

تو آن کوه کهنسالی که می‌گفتند خاموش است

دهان وا کردی و دریافتند آتشفشان باشد

 

تو آن مردی که «قوت لا یموتش» عشق شد، آری

نمک گیر است از این سفره هرکس، جاودان باشد

 

به فیض دوستی نائل شدن چندان هم آسان نیست

حبیب است آن که پای دوستی تا پای جان باشد

 

راه عاشقی

چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد

خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد

 

سر پیری عجب شوری است در چشمانت ای مومن!

جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد

 

چنان آتش شدی، گفتند دود از کنده بر خیزد

همان دودی که باید خار چشم کوفیان باشد

 

چکید از دیدۀ تر اشک شوقت، تیغ آوردی

کشیدی تیغ بی تردید تا خط و نشان باشد

 

کمر خم کرده بودی فکر می‌کردند از پیری است

چنان تیری شدی، جستی، که پنداری کمان باشد

 

تو آن کوه کهنسالی که می‌گفتند خاموش است

دهان وا کردی و دریافتند آتشفشان باشد

 

تو آن مردی که «قوت لا یموتش» عشق شد، آری

نمک گیر است از این سفره هرکس، جاودان باشد

 

به فیض دوستی نائل شدن چندان هم آسان نیست

حبیب است آن که پای دوستی تا پای جان باشد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×