مشخصات شعر

سه جرعه تیر

کسی که از دو لبش کوثر آب می‌نوشید

کسی که باده به نامش شراب می‌نوشید

 

کسی که از قدمش سلسبیل سیراب است

کسی که از دم قدسیش، نیل سیراب است

 

همان کسی که چکید آبشار از مشتش

همان که داد به دریا حیات انگشتش

 

کسی که صاحب آب است، جده‌اش زهرا

کسی که تشنۀ لبخند او بود سقا

 

کسی که از غم او کائنات لبریز است

همان که از کرم او فرات لبریز است

 

به آه تشنگی‌اش هیچ کس جواب نداد

کسی به حنجر خشکش دو قطره آب نداد

 

عطش گرفت لبش را، که گفته شیر مکید؟

به جای شیر در آنجا سه جرعه تیر مکید

 

وحوش و طیر بیابان، درنده‌ها سیراب

عزیز فاطمه لب تشنه، اسب‌ها سیراب

 

چه کرد آب؟ لب کوفیان خنک می‌شد

کبود شد لب اصغر، سنان خنک می‌شد

 

بس است حرمله دنبال آب پرسه نزن

کمان به دست تو، پیش رباب پرسه نزن

 

بس است حرمله، قلب رباب می‌لرزد

بگو که این سر کوچک چقدر می‌ارزد؟

 

صدای حرمله آتش به عمق جان می‌زد

عروس فاطمه را با ته کمان می‌زد

 

سه جرعه تیر

کسی که از دو لبش کوثر آب می‌نوشید

کسی که باده به نامش شراب می‌نوشید

 

کسی که از قدمش سلسبیل سیراب است

کسی که از دم قدسیش، نیل سیراب است

 

همان کسی که چکید آبشار از مشتش

همان که داد به دریا حیات انگشتش

 

کسی که صاحب آب است، جده‌اش زهرا

کسی که تشنۀ لبخند او بود سقا

 

کسی که از غم او کائنات لبریز است

همان که از کرم او فرات لبریز است

 

به آه تشنگی‌اش هیچ کس جواب نداد

کسی به حنجر خشکش دو قطره آب نداد

 

عطش گرفت لبش را، که گفته شیر مکید؟

به جای شیر در آنجا سه جرعه تیر مکید

 

وحوش و طیر بیابان، درنده‌ها سیراب

عزیز فاطمه لب تشنه، اسب‌ها سیراب

 

چه کرد آب؟ لب کوفیان خنک می‌شد

کبود شد لب اصغر، سنان خنک می‌شد

 

بس است حرمله دنبال آب پرسه نزن

کمان به دست تو، پیش رباب پرسه نزن

 

بس است حرمله، قلب رباب می‌لرزد

بگو که این سر کوچک چقدر می‌ارزد؟

 

صدای حرمله آتش به عمق جان می‌زد

عروس فاطمه را با ته کمان می‌زد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×