مشخصات شعر

دلم کتیبۀ اشعار محتشم شده است

بگیر بال مرا باز در هوای خودت

مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت

 

من آشنای توام، خانه‌زاد مادرتان

نصیب در به درت کن شبی دعای خودت

 

نفس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها

نفس بده که بسوزم فقط برای خودت

 

دلم کتیبۀ اشعار محتشم شده است

بزن به سینه‌ام آتش، به روضه‌های خودت

 

ببین که نذر در زینبیه‌ات شده‌ام

بکش به دیده‌ام از گرد و خاک پای خودت

 

از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده

نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت

 

وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند

مگر به پیرهن مشکی عزای خودت

 

دلم کتیبۀ اشعار محتشم شده است

بگیر بال مرا باز در هوای خودت

مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت

 

من آشنای توام، خانه‌زاد مادرتان

نصیب در به درت کن شبی دعای خودت

 

نفس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها

نفس بده که بسوزم فقط برای خودت

 

دلم کتیبۀ اشعار محتشم شده است

بزن به سینه‌ام آتش، به روضه‌های خودت

 

ببین که نذر در زینبیه‌ات شده‌ام

بکش به دیده‌ام از گرد و خاک پای خودت

 

از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده

نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت

 

وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند

مگر به پیرهن مشکی عزای خودت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×