مشخصات شعر

وای از غروب روز عاشورا...

 

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

 

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

 

دار و ندار حضرت زهرا خدیجه

 

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی

اول مسلمانِ زنِ دین خدایی

 

تنها طرفدار حریم مصطفایی

مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

 

همراه احمد بوده‌ای هر جا خدیجه

 

دارایی‌‌ات را دادی و دلبر گرفتی

بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی

 

سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی

زهرا که آمد رتبۀ مادر گرفتی

 

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

 

پای نبی تا لحظۀ آخر نشستی

با غیرتت بت‌های یثرب را شکستی

 

انفاق را هرگز به روی دین نبستی

در تنگنای ظلم، حق را می‌پرستی

 

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

 

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی

خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی

 

خونِ دل از زن‌های نافَرجام خوردی

آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

 

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

 

سجاده پای بندگی‌‌ات ایستاده

اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده

 

دین خدا پیمانه و عشق تو باده

باید به زهرا گفت،‌ ای محراب زاده

 

جاری نگردد اشک‌هایت با خدیجه

 

مادر که باشد، شأن دختر پایدار است

این چارچوبِ خانه حتی استوار است

 

مادر نباشد، روز روشن شام تار است

امشب دل زهرا برایت بی قرار است

 

بعد تو زهرا می‌شود تنها خدیجه

 

بوی جدایی می‌دهد هرمِ صدایت

دیگر نمی‌آید صدای ربنایت

 

این لحظه‌های آخری باید برایت

روضه بخوانیم از غم کرببلایت

 

تا چشم‌های تو شود دریا خدیجه

 

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته

اِنسیَّهُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته

 

با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته

شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

 

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

 

وای از غروب روز عاشورا...

 

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

 

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

 

دار و ندار حضرت زهرا خدیجه

 

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی

اول مسلمانِ زنِ دین خدایی

 

تنها طرفدار حریم مصطفایی

مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

 

همراه احمد بوده‌ای هر جا خدیجه

 

دارایی‌‌ات را دادی و دلبر گرفتی

بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی

 

سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی

زهرا که آمد رتبۀ مادر گرفتی

 

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

 

پای نبی تا لحظۀ آخر نشستی

با غیرتت بت‌های یثرب را شکستی

 

انفاق را هرگز به روی دین نبستی

در تنگنای ظلم، حق را می‌پرستی

 

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

 

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی

خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی

 

خونِ دل از زن‌های نافَرجام خوردی

آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

 

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

 

سجاده پای بندگی‌‌ات ایستاده

اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده

 

دین خدا پیمانه و عشق تو باده

باید به زهرا گفت،‌ ای محراب زاده

 

جاری نگردد اشک‌هایت با خدیجه

 

مادر که باشد، شأن دختر پایدار است

این چارچوبِ خانه حتی استوار است

 

مادر نباشد، روز روشن شام تار است

امشب دل زهرا برایت بی قرار است

 

بعد تو زهرا می‌شود تنها خدیجه

 

بوی جدایی می‌دهد هرمِ صدایت

دیگر نمی‌آید صدای ربنایت

 

این لحظه‌های آخری باید برایت

روضه بخوانیم از غم کرببلایت

 

تا چشم‌های تو شود دریا خدیجه

 

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته

اِنسیَّهُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته

 

با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته

شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

 

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×