مشخصات شعر

معراج حضور

 

یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزه‌ها  

شد تماشایی خدا، انگار روی نیزه‌ها


می طپد پیش نگاه مردۀ نامردان  

عشق صد‌ آیینه در تکرار روی نیزه‌ها


پیش ازین بر خاک مقتل بود معراج حضور  

خوش تجلی کرده‌اند‌ این بار، روی نیزه‌ها


آستینم را، کلاف اشک گوهر کرده‌ام  

یوسف‌اند و گرمی بازار، روی نیزه‌ها


کاروان را منزل غربت جدا افتاده بود  

همرهان را تازه شد دیدار روی نیزه‌ها


تا بمانی سرخ رو تا صبح محشر،‌ای شفق  

بوسه از لب‌هایشان بدار روی نیزه‌ها

 

آسمان! گر اختران خویش را گم کرده‌ای  

شرحه شرحه، عشق را بشمار، روی نیزه‌ها


کوفه کوفه داس و خنجر بود و، از آل علی
صد گلستان لاله شد تبدار، روی نیزه‌ها

 

معراج حضور

 

یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزه‌ها  

شد تماشایی خدا، انگار روی نیزه‌ها


می طپد پیش نگاه مردۀ نامردان  

عشق صد‌ آیینه در تکرار روی نیزه‌ها


پیش ازین بر خاک مقتل بود معراج حضور  

خوش تجلی کرده‌اند‌ این بار، روی نیزه‌ها


آستینم را، کلاف اشک گوهر کرده‌ام  

یوسف‌اند و گرمی بازار، روی نیزه‌ها


کاروان را منزل غربت جدا افتاده بود  

همرهان را تازه شد دیدار روی نیزه‌ها


تا بمانی سرخ رو تا صبح محشر،‌ای شفق  

بوسه از لب‌هایشان بدار روی نیزه‌ها

 

آسمان! گر اختران خویش را گم کرده‌ای  

شرحه شرحه، عشق را بشمار، روی نیزه‌ها


کوفه کوفه داس و خنجر بود و، از آل علی
صد گلستان لاله شد تبدار، روی نیزه‌ها

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×