مشخصات شعر

آخرین زائر چشمان عمو

 

چشم‌هایی که پر از باران بود

تشنگی را به عمو می‌بخشید

باغبان، کوچک، اما یک باغ

لالۀ سرخ به او می‌بخشید


آخرین زائر چشمان عمو

کیست؟ آیینۀ آغوش حسن
داغ بر سینۀ گلگون حسین

گفت از باغ چمن پوش حسن


زینب، آن عاطفۀ جاری، داشت

دست در دامنش انداخته بود
التماسی که بمان عبداللَّه!

سدی از اشک روان ساخته بود


خیمه در خیمه نگاهش می‌رفت

دشت در دشت پر از جنبش تیغ
زیرا لب نغمۀ سرخش این بود

یک گل و این همه شمشیر؟ دریغ


در چنین روز و حضوری خونبار

با نفس‌های عمو گرم شدن


دست در دست عمو تا گل سرخ

رفت در کوچۀ آیینۀ یاس
ماند در خاطر سبز تاریخ

عطر یک همنفس سینۀ یاس


دست شد در تپش تیغ، سپر

لیک شد قطع ز خشم دشمن

مثل یک رود عطش جاری شد

عطر آن لاله در آغوش چمن

 

آخرین زائر چشمان عمو

 

چشم‌هایی که پر از باران بود

تشنگی را به عمو می‌بخشید

باغبان، کوچک، اما یک باغ

لالۀ سرخ به او می‌بخشید


آخرین زائر چشمان عمو

کیست؟ آیینۀ آغوش حسن
داغ بر سینۀ گلگون حسین

گفت از باغ چمن پوش حسن


زینب، آن عاطفۀ جاری، داشت

دست در دامنش انداخته بود
التماسی که بمان عبداللَّه!

سدی از اشک روان ساخته بود


خیمه در خیمه نگاهش می‌رفت

دشت در دشت پر از جنبش تیغ
زیرا لب نغمۀ سرخش این بود

یک گل و این همه شمشیر؟ دریغ


در چنین روز و حضوری خونبار

با نفس‌های عمو گرم شدن


دست در دست عمو تا گل سرخ

رفت در کوچۀ آیینۀ یاس
ماند در خاطر سبز تاریخ

عطر یک همنفس سینۀ یاس


دست شد در تپش تیغ، سپر

لیک شد قطع ز خشم دشمن

مثل یک رود عطش جاری شد

عطر آن لاله در آغوش چمن

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×