مشخصات شعر

هجوم غم

شد باز در مدینه چو از کوفه، بارشان

شد باز تازه زخم دل داغ‌دار‌شان

 

افتاد چشمشان چو به دیوار آن دیار

گردید خون‌فشان، مژه‌ی اشک‌بارشان

 

از غربت و اسیری و آوارگیّ خویش

کردند یاد و رفت ز خاطر، دیارشان

 

اسر‌ارشان به اهل وطن کرد آشکار

مژگانشان به خون جگر بر عذار‌شان

 

هم‌چون سپاه کوفی و شامی به کربلا

بر سر هجوم کرده غم از هر کنار‌شان

 

کیفیّت شهادت یاران هم‌سفر

یک‌باره برد از کفِشان، اختیارشان

 

از نوخطان خویش نمودند یاد و رفت

آرام و صبر و طاقت و تاب و قرارشان

 

هم تیره‌تر ز محملشان گشت، روزشان

هم تارتر ز گیسویشان، روزگارشان

 

از همرهان قوم، در آن کاروان نبود

یک تن به غیر سیّد سجّاد، یارشان

 

آمد بشیر و جای بشارت نمود عرض

احوالشان به خدمت جدّ کبار‌شان

 

هجوم غم

شد باز در مدینه چو از کوفه، بارشان

شد باز تازه زخم دل داغ‌دار‌شان

 

افتاد چشمشان چو به دیوار آن دیار

گردید خون‌فشان، مژه‌ی اشک‌بارشان

 

از غربت و اسیری و آوارگیّ خویش

کردند یاد و رفت ز خاطر، دیارشان

 

اسر‌ارشان به اهل وطن کرد آشکار

مژگانشان به خون جگر بر عذار‌شان

 

هم‌چون سپاه کوفی و شامی به کربلا

بر سر هجوم کرده غم از هر کنار‌شان

 

کیفیّت شهادت یاران هم‌سفر

یک‌باره برد از کفِشان، اختیارشان

 

از نوخطان خویش نمودند یاد و رفت

آرام و صبر و طاقت و تاب و قرارشان

 

هم تیره‌تر ز محملشان گشت، روزشان

هم تارتر ز گیسویشان، روزگارشان

 

از همرهان قوم، در آن کاروان نبود

یک تن به غیر سیّد سجّاد، یارشان

 

آمد بشیر و جای بشارت نمود عرض

احوالشان به خدمت جدّ کبار‌شان

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×