مشخصات شعر

شرار آه

برگشتم از سفر، گل در خون تپیده‌ام!

ای سرو سرفراز! ببین قد خمیده‌ام

 

وقتی دلم به خون جگر، موج می‌زند

گویی که من به جای تو در خون تپیده‌ام

 

با بوسه بر گلوی تو رفتم ز کربلا

با شوق بوسه‌ای به مزارت رسیده‌ام

 

شمعم که از شرار غمت، آب گشته‌ام

گر قطره‌قطره بر روی خاکت چکیده‌ام

 

آتش گرفته است، دلم از شرار آه

از بس که آه از جگر خود کشیده‌ام

 

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام

تنها به شوق دیدن رویت دویده‌ام

 

از زخم تازیانه ندارم شکایتی

زخم زبان ز کوفی و شامی شنیده‌ام

 

از جذبه‌ی نگاه تو از روی نیزه بود

با خطبه‌ام، حماسه اگر آفریده‌ام

 

داغ رقیّه‌ی تو در آن شام غم نهاد

یک داغِ دیگری به دلِ داغ‌دیده‌ام

 

این چامه‌ای که گفت «وفایی» ز قول من

تنها اشاره‌ای بُوَد از آن‌ چه دیده‌ام

 

شرار آه

برگشتم از سفر، گل در خون تپیده‌ام!

ای سرو سرفراز! ببین قد خمیده‌ام

 

وقتی دلم به خون جگر، موج می‌زند

گویی که من به جای تو در خون تپیده‌ام

 

با بوسه بر گلوی تو رفتم ز کربلا

با شوق بوسه‌ای به مزارت رسیده‌ام

 

شمعم که از شرار غمت، آب گشته‌ام

گر قطره‌قطره بر روی خاکت چکیده‌ام

 

آتش گرفته است، دلم از شرار آه

از بس که آه از جگر خود کشیده‌ام

 

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام

تنها به شوق دیدن رویت دویده‌ام

 

از زخم تازیانه ندارم شکایتی

زخم زبان ز کوفی و شامی شنیده‌ام

 

از جذبه‌ی نگاه تو از روی نیزه بود

با خطبه‌ام، حماسه اگر آفریده‌ام

 

داغ رقیّه‌ی تو در آن شام غم نهاد

یک داغِ دیگری به دلِ داغ‌دیده‌ام

 

این چامه‌ای که گفت «وفایی» ز قول من

تنها اشاره‌ای بُوَد از آن‌ چه دیده‌ام

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×