مشخصات شعر

سوز و گداز

ای پدر! از سفر ماریه بازآمده‌ای؟

یا ذبیحی تو و از راه حجاز آمده‌ای؟

 

تو به دیدار خدا رفتی و من در عجبم

با سر غرقه به خون، بهر چه باز آمده‌ای؟!

 

لطف کردی که در این گوشه‌ی ویرانه‌ی شام

بهر دیدار من از راه دراز آمده‌ای

 

ناز کن، ناز تو را می‌خرم، ای دوست! به جان

که به دل‌جویی ارباب نیاز آمده‌ای

 

آب از بهر وضوی تو به مژگان دارم

گر در این نیمه‌ی شب بهر نماز آمده‌ای

 

هم‌چو پروانه به گِرد تو بسوزم پر خویش

که تو، ای شمع! به خلوت‌گه راز آمده‌ای

 

آتش از داغ فراق تو به دل بود مرا

تو به خاموشی این سوز و گداز آمده‌ای

 

یا مرو یا که مرا نیز به همراه ببر

نگذارم برَوی حال که باز آمده‌ای

 

می‌کنم روز جزا از تو شفاعت، «خسرو»!

که ز اخلاص به ما، مرثیه‌ساز آمده‌ای

 

سوز و گداز

ای پدر! از سفر ماریه بازآمده‌ای؟

یا ذبیحی تو و از راه حجاز آمده‌ای؟

 

تو به دیدار خدا رفتی و من در عجبم

با سر غرقه به خون، بهر چه باز آمده‌ای؟!

 

لطف کردی که در این گوشه‌ی ویرانه‌ی شام

بهر دیدار من از راه دراز آمده‌ای

 

ناز کن، ناز تو را می‌خرم، ای دوست! به جان

که به دل‌جویی ارباب نیاز آمده‌ای

 

آب از بهر وضوی تو به مژگان دارم

گر در این نیمه‌ی شب بهر نماز آمده‌ای

 

هم‌چو پروانه به گِرد تو بسوزم پر خویش

که تو، ای شمع! به خلوت‌گه راز آمده‌ای

 

آتش از داغ فراق تو به دل بود مرا

تو به خاموشی این سوز و گداز آمده‌ای

 

یا مرو یا که مرا نیز به همراه ببر

نگذارم برَوی حال که باز آمده‌ای

 

می‌کنم روز جزا از تو شفاعت، «خسرو»!

که ز اخلاص به ما، مرثیه‌ساز آمده‌ای

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×