مشخصات شعر

مصیبت ورود

چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام

از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام

 

ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان

افتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام

 

داد آن نشان به پردگی‌ای، کاین مرا کنیز

کرد این طمع به تاجوری، کآن مرا غلام

 

گفت این به طعنه کاین اُسرا را وطن چه شهر؟

گفت آن به خنده: سیّد این قوم را چه نام؟

 

کردند بر یزید چو عرضِ سرِ سران

پرسید از این میانه، حسین علی کدام؟

 

بردند پیش او، سر سالار دهر را

می‌زد به چوب بر لبش و می‌کشید، جام

 

گفتا یکی ز مجلسیان، شرمی، ای یزید!

می‌زد همیشه بوسه بر این لب، شه انام

 

کفری چنین و لاف مسلمانی، ای یزید!

ننگش ز تو، یهودی و نصرانی، ای یزید!

مصیبت ورود

چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام

از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام

 

ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان

افتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام

 

داد آن نشان به پردگی‌ای، کاین مرا کنیز

کرد این طمع به تاجوری، کآن مرا غلام

 

گفت این به طعنه کاین اُسرا را وطن چه شهر؟

گفت آن به خنده: سیّد این قوم را چه نام؟

 

کردند بر یزید چو عرضِ سرِ سران

پرسید از این میانه، حسین علی کدام؟

 

بردند پیش او، سر سالار دهر را

می‌زد به چوب بر لبش و می‌کشید، جام

 

گفتا یکی ز مجلسیان، شرمی، ای یزید!

می‌زد همیشه بوسه بر این لب، شه انام

 

کفری چنین و لاف مسلمانی، ای یزید!

ننگش ز تو، یهودی و نصرانی، ای یزید!

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×