مشخصات شعر

گذر پر ازدحام

روزی که جای آل پیمبر به شام شد

روز جهان به دیده‌ی احباب، شام شد

 

پیمانه پُر ز زهر الم شد بر اهل‌بیت

بر اهل شام، باده‌ی عشرت به جام شد

 

بهر نظاره‌ی حرم خاص مصطفی

از مرد و زن، به هر گذری، ازدحام شد

 

آن سر که بود، زینت دوش نبی، مدام

فرقش نشان سنگ، ز دیوار و بام شد

 

آه از دمی! که گفت به سجّاد، ظالمی

برخیز پای تخت که وقت سلام شد

 

خورشید را ز خون شفق، چهره گشت سرخ

در طشت، چون سر شه دین را مقام شد

 

چوب یزید گشت بر آن لب، چو آشنا

از اهل‌بیت، شورش روز قیام شد

 

زینب چو دید آن همه ظلم، از جگر کشید

آهی که روز در نظر خلق، شام شد

 

گفتا بگیر چوب جفا زین لب، ای یزید!

کآزرده از تو، حضرت «خیرُ‌ الانام» شد

 

گذر پر ازدحام

روزی که جای آل پیمبر به شام شد

روز جهان به دیده‌ی احباب، شام شد

 

پیمانه پُر ز زهر الم شد بر اهل‌بیت

بر اهل شام، باده‌ی عشرت به جام شد

 

بهر نظاره‌ی حرم خاص مصطفی

از مرد و زن، به هر گذری، ازدحام شد

 

آن سر که بود، زینت دوش نبی، مدام

فرقش نشان سنگ، ز دیوار و بام شد

 

آه از دمی! که گفت به سجّاد، ظالمی

برخیز پای تخت که وقت سلام شد

 

خورشید را ز خون شفق، چهره گشت سرخ

در طشت، چون سر شه دین را مقام شد

 

چوب یزید گشت بر آن لب، چو آشنا

از اهل‌بیت، شورش روز قیام شد

 

زینب چو دید آن همه ظلم، از جگر کشید

آهی که روز در نظر خلق، شام شد

 

گفتا بگیر چوب جفا زین لب، ای یزید!

کآزرده از تو، حضرت «خیرُ‌ الانام» شد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×