مشخصات شعر

فتنۀ خاکستری

 

آتش چقدر رنگ‌پریده است، در تنور

امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟

 

این ردّ پای قافله‌ی داغ لاله‌هاست؟

یا خون آفتاب چکیده ا‌ست، در تنور؟

 

این گلْ‌فروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان

شیپور رستخیز دمیده‌ است، در تنور

 

چون جسم پاره‌‌پاره‌ی در خون تپیده‌اش

فریاد او بریده‌‌‌بریده ا‌ست، در تنور

 

از دودمان فتنه‌ی خاکستری، خسی

خورشید را به شعله کشیده ا‌ست، در تنور

 

جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز

خورشیدِ سربریده که دیده‌ است، در تنور؟

 

دنبال طفل گم‌شده انگار، بارها

با آن سرِ بریده، دویده ا‌ست، در تنور

 

امشب چو گل شکفته‌ای از هم، مگر گلی

گل‌بوسه از لبان تو چیده ا‌ست، در تنور؟

 

در بوسه‌های خواهر تو، جان نهفته بود

جانی که بر لب تو رسیده ا‌ست، در تنور

 

آن شب که ماهتاب، تو را می‌گریست زار

دیدم که رنگ شعله پریده‌ است،‌ در تنور

فتنۀ خاکستری

 

آتش چقدر رنگ‌پریده است، در تنور

امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟

 

این ردّ پای قافله‌ی داغ لاله‌هاست؟

یا خون آفتاب چکیده ا‌ست، در تنور؟

 

این گلْ‌فروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان

شیپور رستخیز دمیده‌ است، در تنور

 

چون جسم پاره‌‌پاره‌ی در خون تپیده‌اش

فریاد او بریده‌‌‌بریده ا‌ست، در تنور

 

از دودمان فتنه‌ی خاکستری، خسی

خورشید را به شعله کشیده ا‌ست، در تنور

 

جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز

خورشیدِ سربریده که دیده‌ است، در تنور؟

 

دنبال طفل گم‌شده انگار، بارها

با آن سرِ بریده، دویده ا‌ست، در تنور

 

امشب چو گل شکفته‌ای از هم، مگر گلی

گل‌بوسه از لبان تو چیده ا‌ست، در تنور؟

 

در بوسه‌های خواهر تو، جان نهفته بود

جانی که بر لب تو رسیده ا‌ست، در تنور

 

آن شب که ماهتاب، تو را می‌گریست زار

دیدم که رنگ شعله پریده‌ است،‌ در تنور

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×