مشخصات شعر

عذرجویان

نیک‌پی اسب! چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای؟

پیل بودی تو، چرا مات ز راه آمده‌ای؟

 

برگ برگشته و تن خسته و بگْسسته لگام

هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای

 

ای فرس! قافله‌سالارِ تو کشتند مگر؟

که تو با قافله‌ی آتش و آه آمده‌ای

 

اندکی پیش، تو را بالِ هما بر سر بود

چه شد آن سایه که این ‌جا به پناه آمده‌ای؟

 

با رخ سرخ برفتی ز برِ ما تو، کنون

چه خطا رفته که با روی سیاه آمده‌ای؟

 

یا همان شاه که بردی تو به میدان بلا

بی‌گنه کشته عدو و تو گواه آمده‌ای؟

 

شه ما را مگر افکنده‌ای، ای اسب! به خاک؟

عذر‌جویان ز پی عفو گناه آمده‌ای

 

عذرجویان

نیک‌پی اسب! چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای؟

پیل بودی تو، چرا مات ز راه آمده‌ای؟

 

برگ برگشته و تن خسته و بگْسسته لگام

هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای

 

ای فرس! قافله‌سالارِ تو کشتند مگر؟

که تو با قافله‌ی آتش و آه آمده‌ای

 

اندکی پیش، تو را بالِ هما بر سر بود

چه شد آن سایه که این ‌جا به پناه آمده‌ای؟

 

با رخ سرخ برفتی ز برِ ما تو، کنون

چه خطا رفته که با روی سیاه آمده‌ای؟

 

یا همان شاه که بردی تو به میدان بلا

بی‌گنه کشته عدو و تو گواه آمده‌ای؟

 

شه ما را مگر افکنده‌ای، ای اسب! به خاک؟

عذر‌جویان ز پی عفو گناه آمده‌ای

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×