مشخصات شعر

چراغ کاروان

وقتی که قلب خاتم پیغمبران شکست

از داغ آفتاب، دل آسمان شکست

 

عبّاس بود قافله‌ی عشق را چراغ

دردا! چراغ روشن این کاروان شکست

 

در خون نشست لاله‌ی عبّاسی حسین

هم قدّ سرو، هم کمر باغبان شکست

 

یک سوی جسم اکبر و یک سو تن حبیب

آیینه‌ی فضیلت پیر و جوان شکست

 

با شیهه‌های مرکب خونین و بی‌سوار

بغض گلوی بی‌رمق کودکان شکست

 

یک سر نبود، سرّ همه کائنات بود

آن سر که بر سنان شد و پشت سنان شکست

 

محمل ستاد و زینب کبری نظاره کرد

سرها به نیزه بود و سری ناگهان شکست

 

عالم به احترام تو در سجده یا حسین!

گر حرمت دهان تو را خیزران شکست

چراغ کاروان

وقتی که قلب خاتم پیغمبران شکست

از داغ آفتاب، دل آسمان شکست

 

عبّاس بود قافله‌ی عشق را چراغ

دردا! چراغ روشن این کاروان شکست

 

در خون نشست لاله‌ی عبّاسی حسین

هم قدّ سرو، هم کمر باغبان شکست

 

یک سوی جسم اکبر و یک سو تن حبیب

آیینه‌ی فضیلت پیر و جوان شکست

 

با شیهه‌های مرکب خونین و بی‌سوار

بغض گلوی بی‌رمق کودکان شکست

 

یک سر نبود، سرّ همه کائنات بود

آن سر که بر سنان شد و پشت سنان شکست

 

محمل ستاد و زینب کبری نظاره کرد

سرها به نیزه بود و سری ناگهان شکست

 

عالم به احترام تو در سجده یا حسین!

گر حرمت دهان تو را خیزران شکست

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×